در امتداد پس قبل داشتم فک می کردم... یه سوال: سکس از کجا سکسه و از کجا نیست؟ کدوم یکی از این دو گزاره درسته: نوازش جنسی هم سکسه یا جز بنیادین سکسه؟ به نظرم این گزاره خیلی جزمیه که تلمبه زدن تنها جز بنیادین سکه که اگه نباشه سکس دیگه سکس نیست... البته اگه دنباله این استدلال رو بگیری می رسی به این گزاره عجیب غزیب که حتی نگاه جنسی چشم در جشمم سکسه... شاید بشه این وسط یه خطایی کشید اما همه اینجور خط و خطوط معمولا انتزاعین و شخصا اصلا دوستشون ندارم... خلاصه واسه من که با مثالهای نقضی مثل این که فرضا یه نگاه جنسی در جایی واسم خیلی سکس تر بوده تا یه اینترکورس در جای دیگه، همه چی به هم ریخته. اما جایگزینیم واسش ندارم جز این گزاره بی معنی که همه چی هم سکسه هم ت دست و بالم نیست! یعنی یا همه چیز سکسه یا اصولا چیزی به عنوان سکس به اون منی وجود نداره که خب اینم نمی شه چون درباره وجود چیزای دیگه هم در نهایت جز تو ذهن نمی شه نظری داد چون تو ذهن من یکی که هست و خُب این چیزی نیست که به این راحتی بتونم بگم نیست چون بقیه واقعیات در واقع تا جایی که به من مربطو می شه، همینجوری هستن... اما سوال آخر: آساس سکسی که یه جورایی دیگه سکس نیست آیا می تونه سکسی باشه؟ واسه من گاهی آره گاهی اصلا نه!
پ ن: نمی خواد بهم بگی؛ خودم یه بوهایی بردم... رسما کس خل شدم رفت!