با یک دختری از دوستان قدیمیم که خیلی هم قبولش دارم داشتم صحبت می کردم. به شوخی جدی گفت "همه پسرا مثل همن فقط دولشون فرق می کنه... یکی دولش بزرگتره یکی کوچیکتر یا مال یکی کلفت تره مال یکی نازک تر". این علاوه بر موارد زیادی که این روزها می بینم که خیلی از دخترای اطرافم با آدمهای معمولی ای که شاید فقط خوش سکس اَن(به گفته خودشون و الا من منبع دیگه ای ندارم) رابطه جنسی دارن و زیاد براشون مهم نیست اون چه جور آدمیه. به هیچ وجه قضاوت اخلاقی خاصی ندارم اما در زندگی شخصیم خیلی گیج شدم. یادم می آد یه زمانی فهم و شعور پسرای اطرافم از روی نگاهشون به زن برام مشخص می شد. مثلا کسی که زن رو به سوراخ فرو می کاهید(حالا حتی تو شوخی که همیشه اشاره ای به واقعیتی ذهنی هم داره) واسم می شد یه نئاندرتال داغون که نتیجتا به طور کلی فیلترش می کردم(الان دیگه چنین پسری دور و اطرافم یافت نمی شه). مثلا فقط فرض کن جمله مشابه جمله دوست من رو حتی به شوخی از یه پسر بشنوی "همه دخترا مثل همن. فقط کسشون فرق می کنه... یکی کسش تنگه یکی گشاده ...". من یکی که رسما حالم از این ادبیات به هم خواهد خورد. اما گیج کنندگی این پدیده جدید اینجا است که در اکثریت قریب به اتفاق موارد تو دخترایی که می تونی بهشون بگم آدم حسابی، این برخورد رو می بینی... از طرفی جریان شکسته شدن این کلیشه جنسی یه طرفه برام جالبه و از بیرون که نگاه می کنم این جریان واسه من جذابه تا حدی که جسارت پیشگامانش رو تحسین می کنم؛ از طرف دیگه شخصا نمی تونم با تصور کاسته شدن به دول تحریک شم. از طرفی نمی دونم که چرا باید برای یه برخورد مشابه(فرو کاهیدن یه انسان به سکس و آلت تناسلی اش) دو نوع قضاوت داشته باشم(خود حرف همون حرفه تنها با عوض کردن کلمات کیر و کس)؛ از طرف دیگه واقعا در طیف بندی بر اساس فهم و شعور، پسرایی که دختر رو سوراخی برای ارضا می بینن و دخترایی که معکوس این تفکر(سیخی برای ارضا دیدن پسرا) رو روی پسرا اعمال می کنن، یه جورای در دو منتهی الیه طیفن؛ این ور پسرای مطلقا کلیشه ای جامعه ما در کنار چاله میدونی ها، اونور دخترایی که طبعا انقد جسارت رو داشتن که از کلیشه های جنسی بگذرن و به سکس آزاد برسن. واقعا موندم متحیر که چه کنم؟ قطعا نمی تونم برای فرار از این طرز فکر برم سمت آدمای کم فهم و شعورتر که خُب برام سکسی نیستن؛ اما فرو کاهیده شدن به یه آلت و فوق فوقش بدن هم چیزی نیست که تحریک یا ارضام کنه. وقتی بر اساس تجربه می دونم همون کارکردی رو واسه یکی دارم که یه گولاخ بی مغز داره و با عوض شدن من با اون آب از آب تکون نمی خوره، خود به خود دولم می خوابه و تصوراین شرایط واسه شخص من می تونه یه تِرن آف باشه. البته موقعیت تناقض دار و پیچیده است. یعنی دقیقا همونایی که در طیفین که برام تحریک کننده ان و بطور خاص به دلیل کلیشه شکنی برام سکسی می شن، چنین تِرن آفی دارن. یعنی در عین تحریک شدن تحریک نشدن که حاصلش می شه گیجی فعلیم... البته منظورم اصلا نفی تن نیست. در واقع حذف ذهن از مجموعه ذهن و تن که می تونه سکسی باشه، به نظر من یه جور فروکاهیده شدنه همونطور که برعکسش یعنی نفی تن هم همینطوره. و در نهایت... از سکس هم که نمی شه گذشت...
پ ن: اصلا طرفدار جملات رومانتیکی از این دست که "طرفی که عاشقشم باهاش سکس می کنم" نیستم که خودم حالم از این حکم صادر کردن های معمولا ناموس پرستانه به هم می خوره. فقط بر اساس مذاق شخصیم جذابیتِ(حالا حتی برای پنج دقیقه) کلیت ذهن و تن برام مطلوبه. هم خودم اقلب اینطوریم هم این نوع نگاه طرف مقابل از نظر سکسوال به طور مطلق تحریک یا ارضام می کنه(طبعا منظورم اون تحریک و تِرن آفِ توامان حاضر نیست).
پ ن2: یه نکته: پسرایی که به دید سوراخ می رن دنبال دختر بازی و به قول معروف بکن در رویی، اقلا این ریسک براشون هست که طرف دردسر وجدانی براشون درست کنه و رو اعصابشون راه بره. اما دخترای پسر سیخ بین این دردسرم ندارن. معمولا مردا انقد تو توهم مطلقا فاعل بودن خودشون تو سکس غرقن که امکان دردسرای مشابه تقریبا صفره.
دن سیفوووووون
کجایی که سرقت ادبی انجام شده!
همینه دیگه, نمیدونن ما خواننده ی اینجا هستمیم و خایه مال :ى:ى:ى
نکنه خودت فرستادیش؟