سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, September 29, 2007
پشمام رو که می زنم حس می کنم دولم رشد می کنه؛ مثل اینکه پشما جون دول آدم رو بگیرن؛ چون علف هرز دور ساقه گل که باعث می شه گُله از رشد کامل بمونه...
پ ن: مطمئنا این مساله در حقیقت باید ترکیب خطای دید(به خاطر حضور و عدم حضور رنگ سیاه پشم)ا و حذف حجمی که پشم اشغال می کنه، باشه
Friday, September 28, 2007
اندر جذابیت های گوش: می تونی مثل جنینی که خودشو جمع کرده تو رحم مادر، خودتو توش جمع کنی.
Thursday, September 27, 2007
برای یه کار دیگه رفتم تو داروخانه و کاندوم خارداری که می دونم خاراش خوب خارایین رو پشت ویترین دیدم. نتونستم در برابر وسوسه خریدنشون مقاومت کنم. اونم نه بسته بلکه دو بسته. حالا من نمی دونم این همه کاندوم (اونم از نوع خاردار!)به چه کار من دول به دست می آد؟ بکنمشون سر چوبی که فرو می کنم تو کونم؟
بعد از مصاحبه جنجالی جناب محمود سقراط با خبرنگار شبکه CBS جرج بوش طی نامه از این نابغه دوران سوالاتی کرد بدین مصمون:
"با عرض سلام و احترامات فائقه:
جناب متفکر مشعشعْ اگر ممکن است روی نقشه آمریکا منطقه کاترینا را علامت زده و آنرا برای من بفرستید تا برای تبلیغات انتخاباتی حزب جمهوری خواه بجای جنگ با ایرانْ به آبادانی آسیبهایی که توفان... (حتما نیواورلئان دیگه!) بدانجا زده استفاده کنم.
با تقدیر از حسن نیت شما در دادن رهنمود های علمی برای توفیق حزب ما در انتخابات
عبید شما جورج دبلیو بوش"
Tuesday, September 25, 2007
در وبلاگ 360 یکی از دوستان در نت به این هایکو به قول خودش دوزاری برخوردم که زیر دوش آب آنرا سروده. بد ندیدم با الگو قرار دادن برادر شاملو تفسیری به دمبش بچسبانم. این خود هایکو ودرفشانی سیفون ناهارلو در انتها:
قطر اندامت
و تنها گاهی انحنا،
و
معجونی از آواها
چلپ چلپ،
شلپ شلپ،
اوممممممم!
و نگاه هوسناکت براو
درد دارد... آه!
در سرزمین خشک و بیابانی و در فرهنگ عرفانی-شرقی حاکم بر ذهن شاعر صدای آب آواز هوسناکی است. پس شاعر از خود بی خود شده یه سماء و در نهایت خود ارضایی می پردازد. و محصول لزج خود ارضاییش را بصورت معجونی حیات بخش-چنان که هست- می بیند. آرنولد(طبعا منظور اون آرنولد با کلاس فرانسویه است؛ نه غول بیابونی خوار شکست ناپذیره هالیوودی!):"شعر تنها کلامی انسانی است؛ اما این چگونه کلامی است؟"
راستی یه سوال دیگه هم دارم: اگه کسی از سایز آلتش ناراضی باشهْ اون دنیا خد تا حدی که حال کنه آلته رو واسش اِنلارج می کنه؟ با توجه به اینکه اندازه آلت یه ملاک کمّیه و مثل زیباییْ با تغییر ذهنیت و زیبایی شناسی نمی شه پیچوندش؛ مگر اینکه وارد حیطه فلسفه علم بشیم و بگیم مکان(و در نتیجه اندازه) هم مثل زمان تو اون دنیا به هم می ریزه و همین آلتت در یه دستگاه اندازه گیری دیگه می شه قدّ خربزه مشهدی...
همیشه یکی از بزرگترین سوالات من درباره این بهشت و جهنم نمکین توصیف شده در قرآن این بوده که زنا چه جوری باید میل جنسیشونو ارضا کنن؟ به هر حال این میل هست و از امیال شیطانی ایست که طبق سنت بهشت تو اون دنیا باید بصورت اُوِرت در دسترس همه اونایی باشه که در این دنیا ازش پرهیز کردن. با حضور حوریان زنهای بهشتی شانس کمی برای برتری در رقابت زنانه دارن؛ به علاوه اصولا نمی تونن به اندازه یه حوری جواب بدن و حتی اگه رقابت رو شروع کنن، به احتمال زیاد به سرعت کم میارن؛ مگه خدا در اونها نیروی عظیم جنسی همونجور که به مردا می ده بده. البته این مساله غیر محتمله چراکه اگه قرار بود خود زنها به اندازه حوری جواب مردان حشری رو بدن - با توجه به برابر بودن تعداد زنها و مردها- دیگه طراحی سکس آبجکتی بنام حوری بی معنی می شد. مشکل با غِلمان ها هم حل نمی شه چون اینجور که از شواهد بر می آد اونها هم قراره فقط به مردها سرویس بدن. البته یه سوال کلیدی اینجا است که باید از آگاهان عالم غیب پرسید: غِلمانها فقط از پشت به مردهای بهشتی سرویس خواهند داد یا اگر مردی که گرایش داره که بهش دخول بشه هم می تونه از مواهب حضور قلچماغانی بنام غِلمان استفاده کنه؟ اگر این غلمانهای می تونن دخول به مرد متمایل به این قضیه رو داشته باشن، به هر حال آلتی نعوذ جزو ملحقات لازم بدنشون می شه؛ که خب زنها هم در عمل می تونن از این آلت تپل مپل استفاده کن. اما اگر هم اینطور باشه (یعنی غلمانها عملا بتونن زنها رو ساپورت جنسی کنن)، اینجا یه مساله بسیار مهم باقی می مونه: مردهای ناموس پرستی که با وجود استفاده وافراز جلو عقب حوری های عزیم الشان، بعیده بتونن صحنه دخول یه نره غول گردن کلفتی به نام غلمانْ به زن این دنیاییشون رو تاب بیارن. فک نکنم رسول الله حاضر باشه روی این مردان دوست داشتنی رو زمین بندازه و در بهشتی که قراره فقط لذت ببرنْ مجبورشون کنه با صحنه فریادهای ارگاسماتیک زنشون زیر یه غول بی شاخ و دمْ روبروشون کنه؛ اون هم رسول اللهی که بعد مرگش هم تاب اینو نداشت یکی با یکی از زناش حتی بطور شرعی بخوابه. خلاصه مشکل پیچیده ایه که نمی دونم بر و بچ آی کیو بالا از جمله خدا و رسولش چه جوری از پسش بر می آن؟!
منِ سیبیل کلفت رو تو خیابون انقلاب فرض کنید که از این کتاب فروشی در میام و وارد یه کتاب فروشی دیگه می شم و از فروشنده ها می پرسم: کتاب "آن اندام زنانه که یکی نیست" ِ ایریگاری رو دارین؟؛. تازه یکی دوبار از دهنم پرید"آن آلت زنانه که ...". فک کنم حدس اکثرشون این بوده که ماجرا دوربین مخفیه! خلاصه بسی گشتم و جز نگاه بهت زده فروشندگان عزیز به چیزی نرسیدم...
Monday, September 24, 2007
عروس بیوهْ... عَرس!
پ ن: انقد بی مزه ود پستش کردم!
Saturday, September 22, 2007
از دو حال خارج نیست: یا تو چپ شدیْ راست می کنی یا راست شدیْ چپ می کنی. در حالت اول باز دو برداشت می شه کرد: یکی اینکه تو چپ شدی و هی راست می کنی بدون اینکه اشاره ای به این بشه که این راست کردن هات درنهایت به کف دستی ختم می شه یا حضرت همایونی به دربار هم می تونه یه سرکی بکشه؟ البته بر اساس تجربه شخصی اولی بسیار محتمل تره. و برداشت دوم اینکه چپ شدی وراست هارو می کنی که در نگاه اول بد به نظر نمی رسه؛ اما در مجموع مثل اون حالت دوم کلیه که" راست شدی و چپ می کنی" تضمینی نیست که این پروسه عملی باشه؛ چه بسا چپ شدی و می خوای یه لیبرال کثیف رو بکنی ولی دم و دستگاهت جواب نمی ده! پس اگه کلاهت رو قاضی کنی بسیار معقولانه تره که از بین دو حالت کلیْ حالت دوم رو انتخاب کنی؛ یعنی راست شی و چپ بکنی؛ البته با توجه به این نکته ایمنی که پشت فرمون اتومبیل نباشی. به این نکته هم باید توجه کرد که این استدلالها برای پسرا بود که بدون گذروندن پروسه راست شدن نمی تونن بکنن و الا دخترا برای کردنْ اصولا نیازی به راست شدن ندارن. حتی به دلیل عملی نبودن فعل راست شدن براشونْ به نظر منطقی تر اینه که چپ شن و راستا رو بکنن(البته بدیهیه که به دلیل عدم امکان عَلَم کردن به دلیل تفاوت عضو شریف از بیسْ برداشت حاضر از راست کردن رو ملاک می گیرم چراکه دخترا هرچقدرم چپ شن نمی تونن به معنی دیگر راست کنن )؛ و جالب اینجاست که همین راست بودن طرف مقابل می تونه عملِ کردن رو براشون تسهیل کنه...
Thursday, September 20, 2007
شعار من و یکی از دوستان فیلم باز بعد از دیدن یک ساعت و دوازده دقیقه و بیست و چهار ثانیه از آخرین فیلم(امپراتوری دورن) دیوید لینچ:
دیوید لینچ حیا کن
سورئالیسمو رها کن
Tuesday, September 18, 2007
یکی از دوستان جنبشی منبشی رو با دوست دخترش و مشروب تو خونه اش گرفتن و به سرعت به مفسد وزرا منتقلش کردن. نکته جالب اینجا بود که تو مفاسد برادران اطلاعاتی برای بازجویی حاضر آماده بودن و تنها سوالی که نکردن درباره مشروب و دختر بود! حتما خودت می تونی حدس بزنی سوالات درچه باره ای بوده... بار اولی که اینو شنیدم نمی دونم چرا این ابتکار نوین ج ا به خندم انداخت. خلاصه سکس ممنوع شدم رفت و دیگه جدی جدی دولمو باید ببرم بندازم دور.خوب که فک می کنم می بینم واسه من که عملا زندگیم اینجوری بود، پیدا شدن یه دلیل واقعی و محکم بدکم نیست. خلاصه بی دولیمون دلیل سیاسی هم پیدا کرد و دیگه نیازی نیست دنبال پروژه گِی سیاسی رو بگیرم!
قبلا گفتم که به نظر شخص من کلمه "همجنس بازی" رو می شه با برداشت دیگری قابل قبول دانست؛ اما در نهایت همین که یه نفر -الالخصوص یه همجنس خواه- از بکار بردن اصطلاح همجنس باز ناراحت می شه برای اینکه دنبال جایگزینی برای اون باشیم کافیه. من با همجنس خواهی و همجنس گرایی این مشکل رو دارم که نشان دهنده فعل نیستند. یعنی تا وقتی می خواهیم شخص را معرفی کنیم می توان از آنها استفاده کنیم( مثلا بگوییم فلانی همجنس خواهه)؛ اما مشکل از جایی شروع می شه که می خوای به خود فعل سکس اشاره کنی و اینکه طرف تنها تمایل داره یا به عمل هم می پردازه رو روشن کنی. در واقع همجنس بازی بیشتر به فعل اشاره می کند و این مشکل را ندارد اما از طرف خود گِی ها پذیرفته نیست. برای حل این مساله من ترکیب "همجنس خوابی" رو پیشنهاد می کنم...
Sunday, September 16, 2007
ماه رمضون از اون وقتاییه که آدم واقعا هوس می کنه دختر باشه که راحت بلمبونه. اگه کسیم گیر داد، بگه عذر شرعی دارم. البته اگه آمر به معروف و ناهی از منکر عزیز مثل این شیخ جاکش سرش لای پای همه دخترا نباشه!
Saturday, September 15, 2007
- چی میل دارین؟
- قهوه فرانسه
- با شیر؟
- بله
- شیرو جدا بیارم یا...
- نه بریز توش!
Wednesday, September 12, 2007
خیلی بده در معادل های آلت زن یه چیزی هم سطح کلمه "دول" وجود نداره. دول هم لفظ قلم نیست (مثل ذکر یا آلت رجولیت) هم خیلی معصومانه تر از کلمه "کیر" به نظر می رسه؛ به علاوه با مزه هم هست. در حالی که برای آلت زن بین مثلا "فرج" یا "شرم گاه"(که اصلا صمیمی نیستن)
و "کس"( که دیگه لاتیه) وجود نداره. فک کنم باید دنبال ساختن یه کلمه باشیم. البته شاید بشه از همون دول هم استفاده کرد(کاری که من می کنم!).
Monday, September 10, 2007
فک کنم اگه یکی بخواد کاریکاتور من رو بکشه یه چیزی می شه تو این مایه ها:
سر زنی رو در لباس عروس(زن خودم مثلا) رو گذاشتم لب باغچه و با یه قمه دارم می برمش(قسمت میانی لباس عروس در حول و حوش مکان استراتژیک کُس به وضوح قرمزه) و یه دونه از اون ابرها باز شده بالا کله ام که توش از قول من نوشته(با فُنت درشت که نشون بده دارم فریاد می زنم)"من این ننگ رو تحمل نمی کنم که زنی تو حجله مون باکره اومده باشه..."
Friday, September 07, 2007
کسی نمی دونه اگه زنت بهت خیانت کنه ورو کار بگیرنش، تو هیچ راهی داری که از سنگسار نجاتش بدی یا نه؟ با رضایت دادن که فک نکنم حل شه. نمی شه بگی ازش طلاق لفظی گرفتی(از 4 ماه پیش عقب تر)؟ مثل پیچوندن مجازات سکس با پارتنر که اگه بگیرنت می گی صیغه رو خوندیم؟ اگه راه نداره نجاتش بدی من یکی عمرا یکی رو عقد کنم؛ فک کن حالا یه خیانتی بهت بکنه! باید بشینی شاهد سنگسار شدنش باشی اونم به خاطر حضور فیزیکی توی دسته خر به عنوان شوهر!
پ ن: ازدواج موقت چی؟ اگه با کسی صیغه موقت بخونی و به تو خیانت کنه باز مجازاتش سنگساره؟
پ ن2: دولمو ببرم برم دادگاه بگم دول نداشتم حل می شه؟
فیلم 20 انگشت قیلم بدی نیست. در واقع اگه بخوای بطور مطلق به عنوان یه فیلم بهش نگاه کنی تنها کمی از متوسط بهتره؛ اما به عنوان یه فیلم فمینیستی حقیقتا فیلم خوبیه؛ مخصوصا که به مفاهیم فمینیسم حالا نه چندان عمیق اما به هر حال در جریان زندگی عادی جامعه ما نگاه می کنه.
اما ماجرای اسم فیلم(20 انگشت) اینه که نقل قولی می شه از مادر بزرگ بازیگر اصلی که"اگه زنی بیشتر از تعداد انگشتهای دست و پاش(یعنی 20) شریکهای جنسی متفاوت تجربه کنه، وارد مرحله جندگی میشه". من که اگه زن بودم این حرکت قلقلکم می داد که بیشتر از20 تاش رو هم تجربه کنم و باز روی انسان بودن ام پافشاری کنم و ببینم کی جرات می کنه نطق بکشه!
Wednesday, September 05, 2007
تو ارکات در گزینه های ممکن برای جواب سوال "living" گزینه هایی از این دست هست:
-alone -with roommate(s) -with partner -with pet(s) -with kid(s) -with parents
و دردناک اینه که هیچ گزینه ای معادل "من با دولم" زندگی می کنم وجود نداره که با آدمایی مثل من تطبیق داشته باشه...
یه توضیح دیگه در امتداد پست قبل: من اگه لزبین بودم اصلا از اینکه نوع بودنم بشه ابزاری سیاسی در جهت مبارزه، دل خوشی نمی داشتم.
Tuesday, September 04, 2007
من فک می کنم لزبو فمینیسم دچار یه سری تناقض هاست. فک نکنم نیاز به توضیح باشه من با لزبین بودن و فمینیسم بطور جداگانه هیچ مشکلی ندارم ولی این ترکیب به نظرمشکل دار می رسه. اما دو تا از دلایل من:
- اول اینکه این حس که زنان زیباترن که از احساسات عمیق در این دسته است و یکی از مهمترین عوامل ایجاد سمپاتی در لزبوفمینیستها می تونه باشه، خودش ساخته پرداخته سالها حاکمیت برخورد کالامحور با زنه. و الا اگه در دنیای حیوانات نگاه کنیم نه تنها ماده ها زیبا تر نیستن که در اکثر اوقات این نره که زیباتره و به عنوان کالا خودشو ارزه می کنه... خلاصه از هرکی انتظار داشته باشی از یه فمینیست انتظار نداری که گول این زیبایی شناسی به احتمال زیاد مردسالارانه رو بخوره
- به علاوه من اینکه سکس با جنس مقابل باعث بازتولید کهتری زن می شه رو یه عقب نشینی تفسیر می کنم. تو باید به ذاتی بودن برتری مرد در سکس معتقد باشی تا تنها راه رو ترک تشخیص بدی. و الا یه فمینیست باید دنبال کسب سوبژکتیویته خود در همون حوزه ای باشه که از دستش داده نه اینکه به یه حوزه دیگه فرار کنه ...
Sunday, September 02, 2007
به محض ورودْ قیافه اکبر عبدی رو که دیدم شصتم خبردار شد که همون برنامه گُهَست. از یکی از دوستام شنیده بودم که توش دارن کنش گران اجتماعی رو مسخره می کنن؛ الالخصوص اونایی رو که به خاطر فشارهای اینها رفتن و تو رادیو تلویزیونهای به قول اینها معاند کار می کنن. خلاصه داشت نشون می داد که این مفصرهای رادیو تلویزیونهای بیگانه همشون یه سری بچه سوسول دختر بازی شلوغ چی ان که درباره شکنجه و فعالیتاشون همواره مشغول غلو کردن ان(طبق تعریفی که از اون دوستم شنیده بودم صحنه داشت که یارو نشسته بود تو خونه با تخمهاش ور می رفت و درباره اینکه چه شکنجه هایی شده حرف می زد که قرار بود تو یه گزارش مطرح شه!). همین نیم ساعت پیشش داشتم این رو می خوندم. قبلا هم این قضیه رو شنیده بودم اما نه با این جزئیات... همش تصویر رویا طلوعی تو ذهنم بود و تطبیقی حال به هم زنی که این جاکشا داشتن بین اون و امثال اون با این تصور مزحشکون بِدن و خنده های خانواده شمعدانی به اون طنز کثیف... خلاصه قاطی کردم و یه دعوای خانوادگی جوندار رقم خورد...
مثلا فال قهوه امو می گرفت. از توش سه تا زن واسم در آورد که نمی دونم کجا باید جاشون بدم( یکیشون چادری بود!). خلاصه یه چهار پنج تایی هم مرد تو فالم بود که یا رقیب عشقی بودن یا قرار بود واسم انواع دیگه دردسر رو ایجاد کنن. اگه دختر بودم احتمالا اون مردا می شدن عُشّاق دلخسته و اون زنا یا می شدن رقبا یا عوامل سلب آسایش در ابعاد دیگه. اما یه چالش دراین زمینه به ذهنم رسید: اگه یه همجنس گرا موضوع فال باشه چقدر چرندیات باید بشنوه از فرد فالگیر و حتی بر فرض محال اگه قرار باشه تو فنجون قهوه آدم چیزی درباره حقیقت سرنوشتش بیاد، فالگیرای بی شرف با نادیده گرفتن دوستان گِی نمی ذارن به اونا چیزی بماسه...
Saturday, September 01, 2007
به نظر من جای استفتا داره که دخترایی که عمل ترمیم پرده بکارت رو انجام می دن هم در هر حالتی بهشتیَن یا نه؟
پ : جون هرکی دوست داری نگو تابلوه که نه مگه خدا اُسکله که بشه سرشگول مالید... این خدایی که من دیدم به روشهای مختلف می شه سرش کُلا گذاشت. دیگه این حکم بهشتی بودن دختر باکره از جهنمی بودن رباخوار کت و کلفت تر نیست که به راحتی آب خوردن مالوندن درش...