سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Wednesday, May 30, 2007
هروقت می بینم یه دختر عطسه اشو می خوره یا در حد یه پخ که به زور شنیده می شه عطسه می کنه، صدای مامانشو در نوجوانیش به وضوح می شنوم که "این چه وضعشه؟ دختر که اینطوری عطسه نمی کنه…" و تمام اینجور مجادلات برای فرو کردن دخترا در کلیشه شون در ذهنم تداعی می شه؛ چیزی که من اسمشو می ذارم خطنه روحی زنان و در نتیجه همه این سیر تفکرات دچار غصه عمیقی می شم…
Sunday, May 27, 2007
معمولا طرفداران آزادی همجنس گرایی با استفاده از ترکیب "هم جنس بازی" مخالفت می کنن. اما من با وجود جانب داری از این آزادی، دلیلی برای این مخالفت نمی بینم. خیلی وقتها حضور کلمه "بازی" در ترکیب های زبان فارسی نه تنها بار منفی نداره بلکه به بار زیبایی شناسانه کلمه اضافه می کنه؛ مثلا در ترکیب "عشق بازی" یا حتی "نظر بازی با معشوق". به علاوه همجنس گرایی تنها نشان دهنده گرایشه و معلوم نمی کنه که آیا عملی هم صورت می گیره یا خیر؛ در نتیجه نمی تونه تمامی بار معنی همجنس بازی رو منتقل کنه.
بذار از اول روشن کنم که من بر اساس تمایلات فمینیستی طرفدار آزادی همجنس گرایی ام. اما یه مساله مبهم وجود داره که باید به اون جواب داده بشه: فرض کن هم جنس گرایی آزاد باشه و یکی از دو جنس تمایل بیشتری به جنس موافق نشون بده و درصد بیشتری از اون جنس نسبت به جنس مخالفشون، با همجنسان خود تشکیل خانواده بدن. در این شرایط یک عدم تعادل شدید بین تعداد استریت های جنس مذکور و جنس مخالف بوجود می آد. واضحه که نمی تونی رای به محرومیت تعدادی انسان از سکس بدی. راه حل چیست؟ اشاعه روسپی گری؟ هم جنس گرایی اجباری؟ تعدد زوجات؟ همه این راه حلها از نگاه فمینیستی رد شده است... من که چیز دیگه ای به نظرم نمی رسه...
Saturday, May 26, 2007
دیروز یکی از این فاطمه ارّه ها تو یه برنامه می گفت:"در غرب به دلیل نبودن حجاب جذابیت زن(مطمئنا منظورش جذابت سکسوال بود) کم شده و این موجب رشد منفی جمعیت در آن جوامع شده است..." جاهای دیگه ای هم از حزب اُلا شنیدم که هدف حجاب محدود کردن سکس نیست و حتی باعث تحریک مرد به ارتباط جنسی هم می شه. دلیل این تلاش هم اینه که اسلام رو بَری از دشمنی با رابطه جنسی کنن. مساله ای که به نظر من می رسه این تناقضه: اگه حجاب تحریک کننده است برای همه تحریک کننده است. نمی تونی بگی حجاب برای کسی که قصد ازدواج داره تحریک کننده است برای کسی که قصد تجاوز داره غیر تحریک کننده! و اگه برای همه تحریک کننده است باعث نا امنی می شه و این متناقض با اطلاق "طرح امنیت اجتماعی" به برقراری حجابه... مگه اینکه تصور کنیم در بدویت آلت رجولیت انسان برای تحریک جنسی، تمیزی بین قصد ازدواج و اهداف دیگه وجود داره!!! و برای چنین ادعای هجوی مطمئنا دلیلی مُتقنی لازمه...
صد رحمت به یهودیت یا کاتولیسم. حداقلش اینه که تناقض ندارن؛ بطور کلی با سکس مشکل دارن و تنها انگیزه مجاز مومن برای ارتباط جنسی رو تولید مثل می دونن... اما این اسلام تکلیفش معلوم نیست. از یه طرف با سنتهای ضد سکس ادیان ابراهیمی طرفه از یه طرف با پیامبر خروس صفتی چون محمد که حتی گیرهای جنسی شخصی اش رو با آیات الهی حل می کرد. در مورد خود محمد هم: از یه طرف زندگی خودش پر از روابط جنسی بود (سنت) از یه طرف تو قرآن بر اساس غیرت شخصیش برای زنان خودش و بقیه مردم کلی آیه آورده که یه وقت کسی نیاد سمت یکی از زناش(کتاب)!
قبلا تو یه پستی به علاقه ام به اسم "آزاد" اشاره و برای دلیل این علاقه ام به ایهام جمله "آزاد مُرد" اشاره کرده بودم. امروز دیدم اصولا کلمه آزاد وقتی تو یه جمله قرار می گیره همیشه ایهامی جذاب داره. چون هم می تونه نقش فاعل جمله(صاحل اسم) رو بپذیره هم نقش قید جمله رو که به شکل صورت پذیرفتن اون فعل، زیبایی خاصی می ده. مثلا "آزاد رفت" یا "آزاد آمد" یا "آزاد پرید"و...
بعضی دردهای بدنی ناشی از سکس سنگین تنها در همان لحظه پایان سکس و با ماساژ مناسب امکان برطرف شدن داره. سعی کن این لحظه حیاتی رو از دست ندی؛ چه برای خودت چه برای نشون دادن شدت علاقه ات به طرف مقابل.
به نظر من احمدی نژاد مفهوم اقتصادی نقدینگی رو معادل بودن پول دست مردم می دونه و به این دلیل اون رو اصلا منفی حساب نمی کنه؛ وَالّا نمی ذاشت به این راحتی بانک مرکزی آمار بالا رفتن روز به روزش رو منتشر کنه.
Wednesday, May 23, 2007
البرز تو این پستش به یه دور اشاره کرده. اینجور دورها بسیار شیوع داره. اما مثالی که من گرفتارش ام: دوستی دارم که آمریکا است. کاری گیر آورده که صاحب کارش یک زن آلمانی بسیار زیبا است. بهش گفتم مُخشو بزن پارتنر من بشه و بیام اونجا. جوابی قانع کننده داد که طرف باید اصل جنس رو ببینه و بپسنده. خلاصه حضور اصل جنس یعنی اینجانب نیاز به ویزا داره که اونم مستلزم پسندیدن خانومه که این پسندیدن هم در صورت ملاقات حضوری ممکنه و ملاقات حضوری رو تنها با داشتن ویزا می شه ترتیب داد و قس علیهذه...
برای این فتوای فقیه عظیم الشان و با توجه به نیت پاک جناب عزت عطیه، پیشنهادی دارم که مناسبه به عنوان تبصره به این فتوای بشردوستانه اضافه بشه: نظر به اینکه زنی که شیر داشته باشد، طبعا کودکی دارد و شوهری و نیت خیر شیخ برای روابط زناشویی آینده شیر خورنده و شیر دهنده، بی ثمر می ماند. پیشنهاد می کنم فعل شیر خوردن را در مورد زنانی که شیر ندارن هم بدین صورت تعریف کند: مکیدن سینه تا حدی که چشمان مکنده از حدقه بیرون زده و پارچه به درون سوراخ مقعد صاحب سینه وارد شود.
پ ن: نقل است از شیخ ممدحسن خان شومبول بلند که "داروغه رندی را در حال مکیدن سینه زنی بدید و بانگ بر آورد که هان چه می کنی؟ رند دهان برکشید و خدو از لبان بسفت و درآمد که: حضرت اجل صیغه جاری می کنم که سنت رسول الله است و ثوابش دردنیا و آخرت بی شمار"
یه استدلالی از اینجا شروع می کنه که زن و مرد به هر حال با هم تفاوت ارگانیک دارن، پس از نظر حقوقی هم می شه تفاوت رو منطقی دونست. مگه تنها دلیل اینکه ما برای شامپانزه ها دنبال برابری نیستیم، تفاوت ارگانیکش با انسان نیست؟
جواب من اینه: اگه یه روز یه شامپانزه بیاد دنبال حقوق برابر با انسان، همون آن نه تنها به اون شامپانزه خاص بلکه به تمام شامپانزه ها باید حق برابر با انسان داد. صرف اینکه یه موجود دغدغه اش این می شه، در تعریف انسان می گنجه و مستحق برابری است.
پ ن: امیدوارم خواننده گرامی مفهوم "در مثل مناقشه نیست" رو در نظر داشته باشه.
بعضیا می گن همه جای دنیا برای پوشش قوانینی هست. مثلا تو نیویورک هم اگه لخت و اور بری تو خیابون، می گیرنت. من فک می کنم جدا از شدت و حدت قضیه و جدا از این بحث که آیای هر قانونی صرف اینکه قانونه باید رعایتش کرد(که از نظر من توش شکّه)، این افتراق بسیار اساسی است که: در جاهای دیگه قانون پوشش اگرهم هست، هیچ تفاوتی بین دو جنس قائل نمی شه و برای همه یکسانه. تفاوتی اساسی که به قضیه اینجا بُعد آپارتاید می ده. بُعدی که بوی گندش بسیار شدیدتر از یه قانون -حالا در نهایت غلط- است.
به احتمال زیاد من واسه آدمایی که برای اولین بار می بینم شون بدیُمن ام؛ اونم از نوع زندانش. متاسفانه این اتفاق به طور خاص برای اون کسایی می افته که شخصیتشون بهم می چسبه. هم ناهید کشاورز دچار این نحسی شد هم این روزها مازیار سمیعی... خلاصه اگر در جنبشی چیزی فعالی مراقب خودت باش و سعی کن هیچوقت منو نبینی!
فک کنم برای اتفاق فرخنده ای که تو پست قبلی توضیح دادم، باید ممنون اتفاقات اخیر که سازماندهندش ج ا است باشم که جذبه ذهنی-جنسی برای من نسبتا سیب زمینی ایجاد کرد!
راستی البرز جون اگرهم می خوای قیاس کنی، باید منو با دوست دختر احتمالی چه گوارا قیاس کنی نه خودش... چون طبعا اون باید به شدت شیفته جسارت در جنس مخالف بوده باشه...
Monday, May 21, 2007
اینروزها دخترانی که با مانتوی چسبون کوتاه و روسری رنگی می بینم به شدت جذبم می کنن. سالهای قبل به نسبت دوستان قهرمان، بنده حقیر علقه خاصی به دختران ترکونده نداشتم؛ اما مثل اینکه امسال قضیه فرق می کنه. با توجه به شناخت نصفه و نیمه ای که از خودم دارم دلیل این جذابیت و سکسی بودن، تعداد کم نباید باشه. پس علت چیه؟ حدس خودم اینه که شجاعت، پافشاری و حتی در معرض خطر بودن می تونه از صفات سکسی جنس مخالف باشه؛ لااقل برای من یکی که اینجور آدمها از نظر سکس -علاوه بر دیگر موارد- جذابترین ان...
گزاره اول: بر اساس گزارش خود بانک مرکزی نقدینگی در ایران به بیش از 50% رسید.
گزاره دوم: احمدی نژاد: ایران مطلوب ترین کشور دنیا برای سرمایه گذاری است.
نتیجه منطقی: مردم ایران اُسِشون کُله در حد بنز!
Sunday, May 20, 2007
من که اصلا به این کارشون خوش بین نیستم. وقتی این بابا می شه مزاحم نوامیس مردم بعید نیست من و رفیقم که یه شب نشتیم تو پارک و سیگار می کشیم هم بشیم اراذل و اوباش... با شناختی که از این دارو دسته ج ا دارم، وقتی واقعا خطر باشه ترجیح می دن دخالت نکنن. درگیری با باندهای درست درمون اراذل و اوباش هم هزینه داره که تا وقتی ملت توسری خور هست چرا بره سراغ اونا. آره عکسها تابلوست ولی مگه اینا همه اونایین که گرفتن؟ هیچ بعید نیست این دو سه تا رو هم محض نمونه واسه نمایش گلچین کرده باشن.
اگه فهمیدی دلیل علاقه ات به کسی شباهتش به یه نفر دیگه است لطف کن بهش نگو. حتی اگه اون شخص جوونی های مادر بزرگ مرحومت باشه...
یه پیشنهاد دوستانه برای زنان گرامی: به آلت جنسی خودت تشبیه ها و تصاویر فاعلی نسبت به آلت مرد، منطبق کن... مثلا به گاز زدن یه هات داگ فکر کن؛ یا به مک زدن نی کلفت آیس پک. سعی کن تصویر سکس رو بر این منطبق کنی و با شکل فاعلی خودت ارتباط برقرار کن
Friday, May 18, 2007
در این مطلب بین فرضا سکس اَنال و تماشای فوتبال تناظری برقرار می کند با این هدف که اگه تو نمی تونی همراه خوبی برای پارتنرت در هرکدام از اینها باشی، باید به اون حق بدی که این سلیقه اش را به طریق دیگری برآورده کند. یعنی همانقدر که طبیعی است که در شرایطی که اون فوتیال دوست دارد و تو نداری و در نتیجه او با یه نفر دیگه فوتبال ببینه، در صورت علاقه او به سکس آَنال و عدم تمایل تو، باید برایت طبیعی باشد که پارتنرت این نیازش را با یک نفر دیگر تامین کند و تو با این مساله رله باشی.
اما به نظر من این قیاسی است مع الفارق. سکس یکی ازاهداف اساسی و پایه ای همراهی دوپارتنر باهم است و با چیزی مثل تماشای فوتبال فرق می کند. در ثانی در این مطلب این پیش فرض نهفته است که سکس و روابط انسانی دو نفری که با هم سکس می کنند، روی هم تاثیر نمی گذارند؛ در حالی که بر اساس تجربه من چنین نیست. شما ناخودآگاه به بودن با کسی که با او سکس دارید ترقیب می شوید. برای همین طبیعی است اگر پارتنر شما با کس دیگری سکس داشت، نسبت به آینده رابطه تان نگران شوید. چراکه بسیار محتمل است سکس با فرد سوم اورا به بودن بیشتر و بیشتر با آن فرد علاقه مند کند. ذهن در این شرایط ناخودآگاه دست به دامن پادزهر برای این اتفاق محتمل می شود که در واقع کم کردن علاقه شما به طرف مقابلتان است. منظور من این نیست که باید عکس العملی تندی نشان داد ولی به هر حال مساله به اون گلابی هایی هم که نویسنده مطلب می گوید نیست و این اتفاق خود بخود بحرانی در رابطه می آفریند که اگر رابطه تان را دوست دارید نباید از آن استقبال کنید. به نظر من اصلا مساله اجازه دادن یا ندادن بی معنی است. چون پارتنر برده من نیست که برای کاری که می کند به اجازه نیاز داشته باشد. اما اگر منظور این است که در صورت آگاهی به این اتفاق باید بی تفاوت بود، اولا من معتقدم یه ناخودآگاه منطقی این را درست تشخیص نداده و عکس العمل نشان می دهد و سعی می کند با توجه به شناختش از تاثیزگذاری مثبت سکس روی علاقه، علاقه تو را نسبت به پارتنر مربوطه کم کند. با توضیحاتی که داده شد مشخصه منظورم این نیست که به جبر و غیرتی بازی متوصل بشی. بیشتر نظر اینه که اگه خودت شخصی هستی که می خوای با دیگری بخوابی، مطلع باش که به علاقه طرف مقابل به خودت ضربه می زنی. ضربه ای که همانطور که توضیح دادم طبیعی و منطقی است.
برای توضیح بیشتر من شکل رابطه را به سه دسته تقسیم می کنم: اول رابطه ای که بیش از 90% سلایق سکسی تان با هم تطابق دارد. که به نظر من بهتره با توجه به قیمتی که باید بپردازید، بی خیال آن 10% شوید. رابطه ای که کمتر از60% هماهنگی جنسی دارید که به نظر من بهتره این رابطه راقطع کنید تا نه خودتان را اذیت کنید نه طرف مقابل را. در این وسط بازه ای می ماند که فک می کنم حرف دوست ما تنها در این بازه مصداق دارد که اشتباه است با کلیت دادن به این 30% میانی، راه حلها را یکی کنیم. من بیشتر با این موافقم که دیگر بازه ها را بزرگتر کنیم تا اینکه این 30% را. مثلا حتی اگر تنها80% هماهنگی داشتیم سعی کنیم آنرا با تمرین و مشارکت فکری به بالای 90% برسانیم، به علاوه کمی رویمان را سفت کرده و حتی اگه تطابقمان زیر 70% هم بود، رابطه را قطع کنیم.
دیگر مساله ای که من فکر می کنم با وجود سعی در کاملا بی غرض بودن، باز هم پیش فرض گرفته شده رابطه پارتنری فرای سکس و با هم بودن و... است. اما به نظر من اگر سکس و با هم بودن و موارد دیگری که مجموعا پارتنر بودن را تعریف می کند را از یک رابطه بگیریم، دیگر رابطه ای در کار نیست که ما بخواهیم بر اساس آن تصمیم بگیریم. البته می دانم مساله به این سادگی نیست اما به آن سادگی هم که دوست ما در وبلاگش گفته هم نیست.
پ ن: درصد ها تنها برای روشن شدن قضیه است و بر اساس هیچ آمار و اطلاعات مدونی استوار نیست...
با یکی بحث می کردم می گفت" قبول داری همجنس گرایی انحرافه؟" وقتی دلیل این عقده اشو پرسیدم، جواب داد "خب چون اصلا طبیعی نیست...". این استدلالی است که خیلی ها مخالفتشونو با این مساله توجیه می کنن. اما سوالی که من از اینجور افراد دارم اینه که: مگه همه رفتارهای انسانی ما طبیعی است؟ آیا انسانی معادل طبیعی است؟ بطور مثال آیا عشق هم مساله طبیعی است یا حتی مساله خیلی ساده تری مثل لباس پوشیدن؟ آیا ما درباره موارد دیگه ای که انسان به انسانیت خودش گسترشی وسیع تر از طبیعتش داده هم مثل این موضوع برخورد می کنیم؟
کلا غلط املایی چیزیه که نتونستم هیچوقت تو نوشتنم حذفش کنم. نمی دونم چرا از بعضی اشتباه ها بسیار بیشتر شرمنده می شم. مثلا وقتی "ختم" رو با "ط" می نویسم خیلی بیشتر حجالت می کشم تا وقتی "منسوب" رو با "ص" می نویسم. خودم هیچ دلیلی منطقی ای پیدا نکردم!
یه توهم اشتباه در سکسولوژی پسرا اینه که انزال با شل شدن آلت وابستگی مستقیم داشته و ایندو اتفاق اجبارا با هم همراهن. اما تجربه من می گه تنها اتفاقی که موقع انزال می افته بی حسی موضعی است. یعنی در لحظه بعد انزال تو حس مستقیمی از اینکه آلتت شله یا سفته نداری. این بی حسی با این تصوُّر غلط همراه می شه که طبعا باید شل هم شده باشه. در واقع این تصور آخری است که باعث می شه به این نتیجه برسی ادامه کار بی فایده است و در نهایت آلتت به دلیل بی انگیزگی شل هم بشه. اما اگر تو اینو بدونی و با وجود انزال به حرکاتت در سکس ادامه بدی با کمک توجه به عکس العملی که از طرف مقابل می بینی و مشاهده ویژوالی که از آلتت داری، می تونی بدون هیچ مشکلی به راحتی بعد انزال هم به سکس ادامه بدی. به علاوه می تونی از این بی حس کننده طبیعی موضعی به عنوان ماده تاخیری طبیعی برای طولانی تر کردن انزال بعدی کمال استفاده رو ببری. چیزی که در جلق معمولا سخت تر عملی است به علاوه اینکه لذتی هم براش متصور نیست. به هر حال به نظرم اگه بتونی این مساله رو حل کنی اصولا زود انزالی مشکلی نیست...
Thursday, May 17, 2007
به نظر من یه راه مناسب برای اینکه از ارتباط با کسی که هنوز دوسش داری ولی به هر دلیلی راه نداره، درد کمتری بکشی اینه که: اسم خودمونیشو تو دفترچه تلفن مبایلت عوض کنی و بجاش مثل یه غریبه اسمی رسمی بذاری. ای... جواب می ده.
فک کنم این خامنه ای سففباب شبا می شینه پای رادیو آمریکا. اگه تو هم صحبتهای دیروزvoa درباره روابط ایران و آمریکا رو شنیده باشی هم جوش آوردن و سلیطه بازی امروز آقا رو دیده باشی، به همین نتیجه می رسیدین.
Tuesday, May 15, 2007
برادر ویتکن اشتاین: "فیلسوفی که در مباحثه شرکت نکند، مانند بوکسوری است که هرگز وارد رینگ نشده است".
تا جایی که من می دونم تو هیچکدوم از قوانین بوکس، از سیخ بخاری حرفی زده نشده...
فک می کنم خیلیا تو این اشتباهن که رادیکالترین یا تندروترین افراد حاضر به پرداخت بیشترین بها هم هستن. در حالی که به نظر من بین انتخاب و میزان آمادگی برای بها پرداخت کردن رابطه مستقیمی وجود نداره. به معنی دیگر ای بسا تندرویی که تحت فشار زود خم بشه و ای بسا میانه رویی که برای نظر خودش جون بده... این موضوع وقتی مساله دار می شه که رادیکالیسم با استفاده از این مغالطه، مخاطبو گمراه و طرفدار جذب می کنه.
Monday, May 14, 2007
من که تازه به فلسفه برخورد با فروش شیر موز رو فهمیدم. دانشمندان هسته ای ما در کنار تحقیقاتشون به این مساله وقوف پیدا کردن که فرمول ترکیب شیر و موز توسط یه فرد سمت دار در لابی صهیونیستی کشف شده. در واقع دشمن داره با خوراندن این ترکیب به جوانان ما دولهای اونا رو به قیام بر ضد نظام و حرکت در جهت بی آبرو کردن چهره ج ا تحریک می کنه!
پ ن: دول را در پستوی خانه نهان باید کرد
Sunday, May 13, 2007
"یه گیلاس کمر باریک ویسکی دستم بود. 40 سالی داشتم. صدایی منو از عالم خودم کشید بیرون "من شمارو بابای خودم می دونم" یه دختر بچه مو فرفری چش درشت نگاه تخسشو بهم دوخته بود. هنوز تو بُهتی شیرین بودم که مامانش یعنی یه بیوه زیبای یهودی باچشمانی درشت و موهای سیاه، ازم معذرت خواهی کرد؛ من در جواب دنبال کلماتی می گشتم که هم شادمانی خودمو از این تصادف ابراز کنم هم نشون بدم که باعث افتخاره نقش پدردختر بچه رو به عنوان پارتنر خانم بر عهده بگیرم و از اینکه خوش حادثه ابزار بسیار مناسبی برای ابراز همه اینها در اختیارم قرار داده، بسیار راضی و خشنود بودم..."
این خواب بسیار شیرینی بود که دیشب دیدم.
یه منازعه ای هست بین افرادی که به این مساله اذعان دارن که "آنچه ج ا تحت لوای اسلام انجام می دهد، اسلام نیست" و عده دیگری که بر این باورن که "نخیر اسلام همینی است که می بینید و تطهیر اسلام به دلیل تعصبی پنهان یا نداشتن شجاعت اعتراف است". من فکر می کنم مساله هیچکدام از اینها بطور مطلق نیست و داستان ترکیبی از دو دیدگاه است بدین صورت که "هرچند اسلام به هیچ وجه آش دهن سوزی نیست و اگر آن هم اجرا می شد اوضاع مزخرفی بوجود می آمد، اما در اینی که ج ا اجرا می کند تفاوتهایی ریشه ای با تفکر اسلامی مشاهده می شود. در جاهایی نمودهای بسیار متمدنانه تری از اسلام ناب محمدی دارد و در جاهایی بسیار دهشتناکتر است...". با قبول این توضیحات واضح است که تاکید روی اسلام نبودن این جریان برای تخریب جنبه ایدئولوژیک و تقدسش منطقیه حتی می تونیاین تناقضا رو بشناسی و ازشون در جدل لفظی استفاده کنی اما اگراستدلالت بدین سمت امتداد پیدا کنه که بخوای خود اسلامو تطهیر کنی به بیراهه می زنی...
Saturday, May 12, 2007
مردک مثلا اومده تو یه برنامه "وای وای وای مواد مخدر بده" به آثار سو LSD اشاره کنه: "شما ممکنه دچار اختلال حواس بشی؛ بطور مثال یه رنگو بو کنی یا صدایی رو ببینی یا مزه ای رو بشنوی...". من اگه پاستوریزه هم بودم آب از لک و لنجم سرازیر می شد. یعنی می شه کسی رو پیدا کرد که با شنیدن این توصیفات بی خیال همچین تجربه ای -حالا به هرقیمتی- بشه؟
" آندره آغاسی طی یک منازعه با راکت به صورت اشتفی گِراف(همسرش) کوبید". این شمارو یاد چی می اندازه؟ منو که یاد جواب قصابه و بقاله و... تو ماجرای خاله سوسکه انداخت که هر کدوم در جواب "منو با چی می زنی؟"، دادن...
پ ن: پیدا کنید شباهتهای خاله سوسکه و اشتفی گراف را!
می شه فرض کرد هفت هشت سال دیگه مامان جونم یه آن یاد یالغوزی من و وظایف مادری اش بیافته و بهم فشار بیاره؛ باید قیافه اش خیلی خنده دار بشه وقتی بهش می گم "اشکال نداره ولی شرط من باکره نبودن طرفه" (که هم هدف باز کردن از سرمو برآورده می کنه هم دروغ نیست).
Friday, May 11, 2007
همیشه گفتم به حواشی سکس بسیار علاقه مندم. اما دوتا از مقدس ترین حواشی بر اساس سلیقه من: یکی سوار کردن کاندوم روی آلتم (اگر کاندومی در کار باشه) با دستان پارتنر. مخصوصا اگه دستهای زیبایی داشته باشه که تصویر ارومانتیک رو تکمیل کنه؛ و دیگری تنظیم دقیق زاویه آلت برای اولین دخول توسط پارتنر در حالی که تو چشمای هم زل زدیم که شوق در چشماش می تونه تصویرو کامل کنه. معمولا در یک آن چشمان طرف مقابل گشاد شده و سپس به سمت تنگی می ره که با این حرکت نرم و بسیار طبیعی و من شدیدا با این ماجرا حال می کنم.
به نظر من "من می ترسم" یه قدم جلوتره از "خلایق هرچه لایق". من معتقدم کافیه 200-300 هزار نفر از هیچی نترسن وحاضر باشن برای رفتن این سیستم بها بدن تا اینا ساقط شن. اونوقت مگه خلایق ما همون خلایق قبلی نیستن؟ مگه لیاقتشون فرقی کرده؟
پ ن: فک نکن به خاطر لذت از شجاعت خودم در مقابل ترس دیگرون دست روی این مساله گذاشتم. مثل اکثر شما یه بچه سوسولم که مامان بابام از بچگی نذاشتن آب تو دلم تکون بخوره و به احتمال زیاد اگر کارم به جاهای باریک بکشه با یه چک زیر گوشم، شروع کنم به زار زار گریه کردن. اما معترفم به اینکه کافیه درصد کمی از مخالفا که تو پَستو نشستن و فحش می دن یا فحش دادن روهم ممنوع کردن اما به قول دُکی در "به تخمم" گفتن فضیلت می بینن و با "خلایق هرچه لایق" جلق می زنن، بیان وسط و حاضر باشن بها بِدَن که این بساط سه سوت جمع شه. اگر هم چیزی مارو لایق شرایط فعلی کرده نه سطح فکر عواممون، بلکه بی جربزگی مدعیان آدم حسابیامونه...
پ ن2: البته کار داره به جایی می کشه که حس می کنم زندگیم فرق زیادی با زندون نداره و هیچ بعید نیست ترجیح بدم اگه زندون در کاره، پشت میله های فلزی باشه؛ نه پشت میله های ترس و ارعاب. با این موافقم که ترس خالص از ترسناک واقعی یه مرحله به ترسیدن از ترس شرف داره...
نمی دونم چرا این دختره که تو فایت کلاب بازی کرده(اسم رو هم نمی دونم)، با اینکه می شه گفت فاکتورهای کلیشه ای سکس بودنو به نسبت بقیه دوستان هالیوودی نداره، اِنقد به نظرم سکسی می آد. حس می کنم از اونهاست که می شه چندین و چند ساعت باهاش سکس کنی و هیچکدوم از میدون به در نرین.
پ ن: سکانسهای سکس فایت کلاب شباهت زیادی به تصاویر اقتاده روی پرده ذهن آدم، موقع سکس رو علف داره. در نتیجه شاید تاثیر خود فیلم باشه اما بعید می دونم.
پ ن2: خانم هلنا بوهم کارتر؛ با تشکر از لادن
امروز سردار احمدی مقدم اعلام می کرد مردم از طرح بقول خودشون امنیت شهروندان راضی ان. اوایل هم با اتکا به آمار 93% مردم موافق مبارزه با بدحجابی ان شروع کردن. اما چیزی که جالبه اینه که خیلی از روشنفکرای ما هم اینجور تحلیل می کنن که "آره مردم ما اینن و اکثریت موافق این برخورده"ا. اما یادمون نره در دوران مبارزات انتخاباتی، احمدی نژاد مدت زیادی از خود در مقابل به قول معروف تحجر خودش درزمینه پوشش مردم دفاع کرد؛ در مقابل تقسیم جنسیتی پارکها هم و... آیا غیر منطقی نیست -با توجه به موافقت 93% مردم با برخورد با پوشش دیگرون، یه نفر با دادن توضیحات که طبعا باید به مذاق اونا خوش نمی آد و تنها 7% باقی مونده رو راضی می کنه- یه کاندیدا در جهت کم کردن شانس موفقیتش، یک شب کامل از برنامه های انتخاباتی خودشو پر کنه؟ و تازه در نهایت هم برنده انتخابات مزبور بشه؟
Thursday, May 10, 2007
یه طرح: یه قاری قرآن پیدا کنی که تو میادین شهر به سبک محمد بشینه، قرآنو بذاره جلوش و سوره نسا و آیات بامزه مشابهو بخونه؛ تو هم پهلوش وایسی جمله به جمله ترجمه اش کنی.
پ ن: فک کنم اگه اینکارو بکنی، سه صوت جمعت کنن ببرن جایی که عرب نِی انداخت...
Wednesday, May 09, 2007
این روزا تصویر من از بیرون باید خنده دار شده باشه مخصوصا برای اونایی که منو می شناسن. یکی ندونه فک می کنه من یا آدمی هستم چش چرون یا از عمّال رژیم ج ا موظف به بررسی حجاب مردم... اما واقعیت اینه که چشمام ناخودآگاه مقاومت زنان رو در مقابل فشارها آزمندانه جستجو می کنه.
Tuesday, May 08, 2007
در زمان به هم خوردن یه رابطه، ذهن متوصل به سیستمی دفاعی می شه بدین شکل که: شروع به خراب کردن همه خاطرات خوش و لذتهای مشترک با توجه به وارد کردن برداشتی متفاوت از گذشته. به نظر من ارزشمنترین چیزی که می تواند از رابطه درون خودت نگه داری، همونی است که به قیمت تسلی آنی خراب می کنی. در نهایت تو می مونی و گذشته جنسی ای که با نگاه کردن با آن حس پوچی دردناکی به تو دست می ده. اینروزا دارم سعی می کنم این ویرانگر کورو کنترل کنم.
پ ن: منظورم از زندگی جنسی کل رابطه با جنس مخالفه نه فقط سکس.
Monday, May 07, 2007
من فک کنم بیشتر مسلمونا هم قرآنو درست نخوندن. والا مگه می شه این آیاتو خوند و به عنوان یه انسان به نوشته های این آدم اطمینان کرد؟ می شه یه زن بود و با خواندن این خزعبلات باز تقدسی برای این مردک قائل شد؟ آدم حسابی برای راحتی آلت خودش آدم این همه حرف از دهان خدا می زنه؟ نمی شد حالا که رهبر و الگوی این همه آدمی یه مقدار حشرتو کنترل کنی؟
این هم از طنزهای غریب روزگاره که کتاب قماربازِ داسایوفسکی ترجمه جلال آل احمد از موارد مورد دار این گذارشیه که دکی تو لینکدونی اش گذاشته ...
پ ن: می شه گفت این پست مشترکی است از من و دکی دل انگیز
Sunday, May 06, 2007
جالبه با وجود اینکه "جدایی دین از سیاست" و "دخالت دین در سیاست" دو برداشت موازی پرطرفدار در بین خود حوزویان و مراجع شیعه است، زمانیکه که ج ا می خواد تقابل دو اندیشه را نشون بده سکولاریسم رو در مقابل اسلام می گذاره. در حالی که اگه قراره از اصطلاح تخصصی غربی اش هم استفاده بشه، باید سکولاریسم را در مقابل تئوکراسی قرار داد. به نظر من دلیل این نوع برخورد جمهوری اسلامی استفاده از بار منفی کلمه "ایسم" دار و استفاده از واکنش منفی عوام نسبت به غرب، برضد ایده ایست که با آن مخالفه. که این نوع برخورد در ارتباط با نظر خودشون موردی نداره. خیلی جالبه که مردم ما هنوز هم مطابق گفته استاد من اسیر همین بازی کلمات هستن...
جالبه. بالاخره گندابشون یقه مَردارم گرفت. ببینم بازم می تونن نسبت به تبعیض بی تفاوت باشن...
پ ن: من این بابا رو خوب می شناسم. واقعا ج ا با گرفتن بچه مثبتهایی مثل این ریده! منظورم نویسنده گزارشه نه دکی.
استاد دوست داشتنی ام می گفت مردم ما مشکلشونو با کلام حل نکردن. مثلا کافیه بگن که طرح حاضر برای مبارزه با "فحشا" و کم کردن آمار "تجاوز به زنان" است که تا زمانی که واقعا با برخورد نیروی انتظامی با خودشون یا خانواده هاشون روبرو نشن، ازش حمایت کنن... در حالی که یه اروپایی بسیار خونسرد ازت مصداق تجاوز و فحشا رو می پرسه و تازه برای اینکه بدحجابی عامل تجاوزه دلیل می خواد. جالب اینه که یه نفر سوال نمی کنه مثلا در کشوری مثل سوئد، سوئیس، نروژ، کانادا و... که حجاب اجباری هم در کار نیست و اکثر مردم عملا بد حجابن، چطورحداقل چیزی به نام تجاوز مساله نیست؟...
مدتیه به دلیل گرفتاریهای شخصیم شوکا نرفتم. امروز از یکی از بچه ها شنیدم بَستَنِش. اینم عاقبت یارعلی(برای کسانی که نمی دونن شوکا چه صیغه ایه: صاحب کافه) که سنگ محمود چی توز رو به خاطر رویکرد ضد امپریالیستی اش به سینه می زد. خدا آخر عاقبت همه مارکسیستها رو بخیر کنه...
پ ن: ممنون البرز جان از تذکر بجات
Saturday, May 05, 2007
جناب خامنه ای در بازدید از نمایشگاه کتاب با نوجوونی هم کلوم شدن. من اینو امروز با دوتا گوشهای خودم شنیدم که آقا فرمودند"من پدرتو نمی شناسم ولی مادرتو چرا... خوب هستن؟"!
دو مفهوم خطرناکی که به نظر من وارد ادبیات جدلی و فلسفی ما شده "آزادی شنیدن" و "آزادی دیدن" هستن. داریم یکی از عواقبشو می بینیم که به نام آزادی یه عده برای ندیدن بدحجابان، چه حرکات نفرت انگیزی اینروزها توجیه می شه. یادمه خاله ام یه روز بهم می گفت:"دخترا هم شورشو در آوردن. شاید من نخوام همچین آرایشهای غلیظی رو هر روز تو خیابون ببینم..." و امروز به دختر خودش گیر می دن چون عده ای دیگه با سر و وضع از نظر خاله ام ساده ولی از نظر اونا تحریک کننده، مخالفن و اگه از کل کشور آمار بگیریم، عده شون هم از امثال خاله من بیشتره. مطمئنم امروز هم خاله ام همون حرفشو تکرار می کنه و این برخوردای تهاجمی رو می اندازه گردن زیاده روی دخترهای نوجوون... خلاصه برای پهن شدن چنین بساط گسترده ای، آمادگی تئوریکش حتی نزد اقلیت هم(مثل خاله من) از مدتها پیش فراهم می شه.
من تو این جریان مطبوعاتی تمرکز روی تجاوزهای ناموسی به زنان یه بوهایی حس می کنم. به نظر من این می تونه با این هدف باشه که تجاوز دارای تعریفی مشخص و بالنسبه محدود بشه و در نتیجه به راحتی باقی مسائل را از این حیطه بشه خارج کرد. مثلا دیگه اینکه "از روی دیوار بپرن تو برای گشتن خونه ات" یا "ماشینت را متوقف کنن که ببینن پاچه شلوار سرنشینت چقد کوتاهه" یا حتی "بی دلیل بزنن زیر گوشت" یا... را مصداق تجاوز نمی دونی چون به حوزه جغرافیایی سوراخای بدنت که دخول بی مجوزی صورت نپذیرفته؛ پس هنوز مورد تجاوز قرار نگرفتی و این مسائل تنها شرایط بیرونیه و بس. اما وقتی هدفی را می بینی معمولا دنبال هدفمندی هم می گردی. به نظر من همون قدر که این احتمال وجود داره که قدرت واضع این محدود کردن تعریف از یه طرف و تمرکز شدید روی مصداق های اون از طرف دیگه باشه، این احتمال هم هست که خود مردم برای ارضای حس تنبلی خودشون و تحدید مواردی که عکس العمل را وجدان آزاد بشر ایجاب می کنه، ناخوداگاه ذهنیتشون بدین سمت سوق یافته باشه؛ چراکه در همه ما این مفهوم نهادینه شده که بدون آزادی بشریت ما زیر سوال می ره و عکس العمل نشون دادن در مقابل عوامل محدود کننده جزو صفاتی ذاتی انسانه که در صورت نبودنش به مرحله حیوانیت تنزل می کنیم.
Friday, May 04, 2007
من نمی فهمم اگه تعریف حجاب شرعیه به چه بهانه ای می شه به تی شرت پسرا گیر داد؟ اگه عرفیه به چه حقی به چند سانت عقب بودن روسریه که اینجا کاملا نرماله...
پ ن: پوچ عزیز بیشتر به تی شرت چسبون حساسن. اما موردی هم دیدم که به تی شرت یقه دار بسیار معمولی زیر کاپشن هم گیر دادن.
امروز یکی به این تئوری اشاره کرد که به نظر من بیش از هر تئوری دیگه ای به این بگیر و ببندها می خوره: "در واقع این بگیر و ببندها به دستور قالیباف سردسته باند سپاه برای بدنام کردن احمدی نژاد و دادن گوشی به دست حضرت اجله که در انتخاب شهردار انقد موش ندوونه و پاشو از رو دم جناب قالیباف و دارو دسته اش برداره و اگر نه با ادامه این بساط شعار انتخاباتیشو به گه می کشه که تازه این اول کشیدن شمشیر از رو می تونه باشه" اعتقاد به اینجور تئوری ها خوبیش اینه که می دونی طرفین با گرفتن امتیازهای لازم بساطو جمع می کنن و گریزی می شه بر این توهم که "داریم می ریم به گذشته تاریک". اما بدیش اینه که آدم می بینه در مملکتیه که ذهنیات و زندگی تعداد کثیری برای عده ای معدود ذره ای ارزش نداره و تا حد یه آلت دست برای بازی قدرت حقیر شده. و دردناکتر اینه که مثل همیشه مفهومی که از وجودش و از نوع بودنش به عنوان دم دست ترین کالای قابل مانور استفاده می شه، زن و هدف گرفتن جنسیت اونه که چون همیشه به راحتی به تجاوز و بدون لحظه ای تامل از اون می گذرن
Thursday, May 03, 2007
اینروزا سعی می کنم از میدونای اصلی رد نشم. اما هروقت که اجبارا گذارم به ونک می افته با دیدن اتوبوس سبز بزرگ دچار استرس شدیدی می شم. می ترسم با صحنه مثل این روبرو شم؛ و با توجه به شناختی که از عکس العملهای به شدت افراطی تفریطی خودم یا انقد قاطی می کنم که با یه پرونده گردن کلفت زیر بقل ببرندم جایی که عرب نی انداخت یا مثل بقیه جرات نکنم کار خاصی انجام بدم و سر آخر من بمونم و وجدانم و "من"ی که حالمو به هم بزنه.
Wednesday, May 02, 2007
اولین بار که راست کردم 10-11 سالم بود. داشتم یه فیلم می دیدم. یادم نیست چه فیلمی بود و موضوعش چی بود ولی فک کنم ژاپنی(سامورایی) بود و علم الهدی دقیقا لحظه ای افراشته شد که یکی با شمشیر سر یه زن زیبا رو از ته قطع کرد. فک نکنم علامت خوبی باشه.
فلاسفه ای که به نظرم سکسی می آن:
فیثاغورس- افلاطون- مارکوس اورلیوس- ابن رشد- ماکیاولی- لایپنیتس- نیچه- مارکس- ویتکن اشتاین- فوکو
فلاسفه ای که به نظرم غیر سکسی می آن:
پریکلس- ارسطو- اپیکور- ابن سینا- هابز- اسپینوزا- کانت- لاک- راسل- پوپر
در مورد دکارت، هگل، فرگه و سارتر نظر خاصی ندارم.
پ ن: عجب شانسی آوردم من که فیلسوف زن بزرگی هنوز ظهور نکرده و الا فک کنم با این مغز داغونم جلق مرگ می شدم!