اگه بخوام زندگیم از نظر خودم رو تصویر کنم یه چیزی می شه تو این مایه ها که از دایو یه استخر خالی می رم بالا. یه نگاهی به پایین که کف سیمانی استخره میندازم. بعد یه لبخند رضایتمندانه می زنم و شیرجه می رم. زاتارپ می خورم اون کف له و لورده می شم و ریقم می زنه بیرون. اما با لبخندی بر لب پا می شم. دوباره می رم بالای دایو و همه این پروسه از نو. پروسه متناوبی که از درون خودم که زندگیش می کنم، هیچچیش عجیب نیست و بهش تا آخر ادامه خواهم داد. اما گاهی که از بیرون نگاش می کنم... حقیقتا مضحک تر از اون نمی تونم چیزی رو تصور کنم.
حالا برعکس این قضیه در مورد اون آدمایی که میگفتی بکن در رو ان. من گاهی که پیش خودم فکر میکنم با توجه به اون چیزی که از سکس دیدم و شنیدم٬ «سکسی» بودن آدم ها و میزان «حال دادنشون» حین سکس رو یه مفهوم دوگانه میبینم. مثلاً کسی که میگه دخترا به سوراخن فقط٬ اگه منظورش این باشه که دختر بهتر اونیه که سوراخ بهتری داره٬ این تعریف «سوراخ» خیلی وقتا میتونه وارد حیطه ی مفاهیمی بشه که ربط مستقیم به اخلاقیات و حتی ذهنیات طرف داره. نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه. مثلاً وقتی طرف میگه سوراخ٬ خیلی وقتا منظورش فقط واژن دختره نیست٬ منظور اون حرکات و رفتارها و صداهایی که دختره حین سکس از خودش بروز میده هم هست که یه جورایی خیلی وقتا میتونه نشون دهنده ی شخصیت و روحیات دختره هم باشه. یعنی اون چیزی که به پسره داره حال میده٬ یه جزیی از شخصیت دختره ست. البته مسلماً اینا جز حدسیات چیزی نمیتونه باشه ولی تا حداقل الانش من به همون صدای ماورایی که به آقامون کوهن الهام میکرد
that your body's really really really really really you
معتقد بودم. ولی بعدش که تو وبلاگ آدم باتجربه ای مث تو اینو خوندم برام تعجب برانگیز بود گفتم بیام بپرسم ببینم قضیه چیه. البته درک میکنم که ممکنه دربیای بگی آخه دلقک تو اول برو یه بار قرمه سبزی بخور بعداً بپرس چند دست شوید توش میریزن٬ یا حتی ممکنه از زور شوتیم اصلاً در نیای هیچی نگی :)) ولی به هر حال سوال من این بود که آیا واقعاً کسی هست که بتونه جز جسم طرفش به هیچ بعد دیگه ای از موجودیتش توجه نکنه؟
پ.ن: بابا نگرانیت از چیه تصویر زندگیت که خیلی خوبه. من خیلیا رو میشناسم که تو آنونس شروع فیلمشون دارن آب استخرو هم خالی میکنن.
برای من خیلی سخته باور کنم تو با این ذهنیت جالبت تجربه سکس نداشتی... با این حال اگه نداشتی لطفی بکن و دنیای سکسوالیته رو بیش از این از حضور خودت محروم نکن که حیف ذهن درخشانته... البته درست تره بگم این همخوابه های بالقوه اتن که با دیرکرد امثال تو مغبون می شن! حرفات اقلب درسته و اصلا قصد مخالفت اصولی ندارم اما توضیحاتی بدم برای بیشتر روشن کردن حرفام.
منظور من از مهم بودن ذهن این نبود که بشینی بر اساس منطق مطابقت یه ذهن با ذهن خودت رو بررسی کنی... منظورم اینه که ذهن عم برات سکسی باشه! این دو تا فرق می کنه. بر اساس مثال خودت اگه تو به دلیل اینکه بدونی من آدم رواداریم و من رو برای سکس اول انتخاب کنی، این نمی شه سکسی شدن من به خاطر ذهنیاتم! اما اگه فرضا اینکه یکی به دلیل اینکه مارکسیسته و به خاطر عقیده اش حاضره بها بده، برات سکسی بشه می شه جذابیت ذهن که هیچ ربطی به انتخاب منطقی نداره!
درباره اینکه طرف رو فرضا دول ببینی یا سوراخ ببینی و منظورت سکسش بطور کلی باشه... قبول دارم که حرکات و رفتارها شخصیت رو کمی نشون می ده ولی نه همه اش رو. فرضا تو نمی تونی از روی اینها بفهمی که طرف به روح اعتقاد داره یا نه؟... یه چیز خیلی مهم برای من تو سکس اینه که تصویر دهنی تنی ام رو چه پرده ذهنی ای می افته و طرف مقابل داره چی می بینه؟ فرضا یکی شدن دو روح(که از این تعبیر متنفرم) یا برقراری تماس جنسی دو بدن به همراه در هم کنش دو ذهن... البته اگه ذهن طرف برام سکسی نباشه کار به اینجا نمی کشه که باش بخوابم چون میل آنچنینی ای نخواهم داشت که بعد بخوام درباره نوع سکسش قضاوت کنم! تازه برعکسشم ممکنه... ذهنش جذاب باشه اما تنش نه و بعد اولین سکس کار به جدایی بکشه. خلاصه در نهایت حرف تو درسته و وقتی سکسی برای امثال من خوب از آب در می آد اون سکس(که در واقع در حینش بیشتر حضور تنه تا ذهن) حتما بر اساس جذابیت دوگانه شکل گرفته. حرفام مقداری نامفهوم شد! فک کنم دلیلش این باشه که حرفات با پست من تنافری نداره. به هر حال اگه کمی واضح تر با اشاره مستقیم نقد کنی شاید بشه بیشتر بحث کرد