در حالی که بر اساس زیبایی شناسی صرف دستا و انگشهای کشیده باید تنها انتخاب مطلوبم می بود، دستانی دارای انگشتای کوچک و مانیکور شده بطور مخصوصی برای من جذابیت دارن. اما دلیل این جذابیت... مادربزرگی داشتم که تنها نوه پسری اش بودم و به قول خودش حامل و وارث نام خانوادگی شوهر مرحومش که از قضا فئودال بود. بر اساس ذهنیات برخاسته از ایدئولوژی منحوط فئودالی در ذات خون اربابی چیزی هست که اون رو برتر از بقیه می کنه! مادربزرگ من هم ذهنیاتش بر می گشت به همون دوران و همونطور که به شخصیت و ظفرمندی پدربزرگم ایمان داشت، این ایمان رو درباره من و آینده ام به دلیل جاری بودن خون اون توی رگهام حفظ کرده بود. خلاصه مادربزرگم حالا بر اساس اعتقادی غلط تنها کسی بود که تو زندگی ام دستاش ایمان محض به اونچه که بودم و در آینده می شدم رو بهم منتقل می کرد. هرچند می دونستم و می دونم بی پایه و اساس و بر اساس توهم بود اما به هر حال اون اعتقاد تو ذهن اون اصیل بود و صادقانه منتقلش می کرد. عاشق این بودم که دستاش رو بگیرم و با انگشتای اطمینان بخشش باز کنم. البته این بازی دو طرفه بود. مامان بزرگ فوق الذکر انگشتای کوتاهی داشت با ناخونایی که همیشه مانیکور شده بودن. تصویر دستاش از همون اول که فهم و شعورم می رسید، به همین صورت تو ذهنم نقش بست و تا آخر عمرش هم با امتداد اونچه بطور ثابت از دستاش می دیدم، همونطوری موند. خلاصه این برام دلیل جذابیت متفاوت این شکلِ دست از دستا با دستانی با انگشتای کشیده است(که خُب جذابیت زیبایی شناسانه صرف خودشون رو دارن). البته درباره دلیل جذاب شدن اینجور دستا هیچوقت به صاحب دست چیزی نگفتم. چون همیشه نگران بد تعبیر شدن توضیحاتم بودم. از این می ترسیدم که این برداشت کلیشه ای که "تن زن پیر زشتی را تداعی می کنه"(درحالی که این یه کلیشه مردسالارانست)، ذهن طرفم رو اونچه که می خواب بهش برسونم یعنی مجذوبیتم منحرف کنه...