داشتم به جذابیت جای زخم روی تن(چه تن خودم چه دیگرون) فک می کردم به نتایجی رسیدم: دلیل جذابیت جای زخم رو تن خودم شاید این باشه که با توجه به شدیدا کم حافظه بودنم نسبت به گذشته و حالات و روحیاتم در بازه های زمانی پیشین، این جای زخم ها یه جورایی تاریخ دارم می کنه. چیزایین که بر عکس تصاویر و مفاهیم ذهنی محکم و تغییرناپذیر، من رو به شخصی در گذشته که طبعا باید من بوده باشه، پیوند می زنه و حس زنده بودن و زنده موندن در امتداد خط زمان از گذشته تا الان رو بهم القا می کنه. اما سکسی بودن جای زخم رو تن دیگرون... اونا هم مثل جای زخمای خودم تاریخی واقعی و ملموسن از امتداد حیات اون آدم که بر عکس ذهنیت و تاریخی که خودش شفاها به دستم می ده، اصیلن. از اونجایی که به حرفهای خودم درباره گذشته مشکوکمم، اونم از این قاعده مستثنی نیست. اما حکایت زخمها فرق می کنه. عینی، اصیل و سکسی...