سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Thursday, May 15, 2008
هنوز سیگاری نشدم واسه همین وقتی که سیگار می کشم دودش می ره تو چشم خودم و اشکم در می آد. مهم نیست عامل اشک چی باشه؛ ریختن اشک خود بخود آرامش بخشه. فعلا سیگار این خاصیتم برام داره که اگه سیگاری شم نخواهد داشت...
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
دن سیفون عزیز ممنون از لطفت و جوابت٬ گمونم گرفتم چی میگی. از نظر تو تعبیر «سکسی بودن ذهن» این نیست که طرف ذهنیاتش به نفع من تموم بشه٬ بلکه اینه که طرف ذهنیاتش بهم بچسبه. دوزاریم الان سر این افتاد (صلوات). حالا یه سوالی که برام پیش اومده اینه که چقدر آدما نسبت به این جور گرایشهای خودشون آگاهن؟ مثلاً‌ من ممکنه اصلاً خودم هم متوجه نباشم که دارم کاسبکارانه با طرفم برخورد میکنم٬ ولی مراعات و مهربونیش رو یه جور رفتار «سکسی» تلقی کنم بدون اینکه بدونم علت اصلیش اینه که این رفتارش داره به نفعم تموم میشه. البته میدونم بالاخره همیشه یه مرزهایی بین این دو نوع رفتار (جسم گرایی و جسم-ذهن گرایی) هست (مثل همون مثالی که تو در مورد مارکسیسم آوردی که یه جورایی اون سر طیف قرار میگیره) و احتمالاً‌ دیگه دارم زیادی مته به خشخاش میذارم٬والا اگه قرار به سفسطه باشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه انقدر که همه ی رفتارها توجیه پذیر میشن. اما حالا که بحث خودآگاهی و رفتار مطرح شد بذار یه چیزی هم در مورد پست قبلیت که در مورد نگرانیت از ضربه خوردن دیگران نوشتی بگم. من دور از جون ارواح شکمم دارم علوم ارتباطی میخونم و بذار به عنوان یک عدد مثلاً محقق تو این زمینه موکداً بهت توصیه کنم که حاجی هر چه میخواهد دل تنگت بگو و با درگیر کردن ذهن خودت با کلیشه ی ازلی-ابدیِ «عواقب» به هیچ وجه این لطف بزرگی که داری به فضای بحث وبلاگستون میکنی رو دریغ نکن که از برای تو تخلیه ی روحیست و از برای فضای دیسکورس نعمت خدادادی! حالا تو این کامنتم خیلی ور زدم گوش شَیطان کر یه بار سر فرصت میام مفصل منظورمو میگم٬‌ بااینحال و بااینکه میدونم نگرانیت ریشه های دیگه ای داره٬ ‌فعلاً محض تفریح این و اینو ببین که یکی از بزرگترین علل اینکه انقدر از این فرانک زاپا خوشم میمومد همین برخورد کول و قویش بود با مسئله ی
exposure.

Anonymous Anonymous said...
Thursday, April 05, 2007
طرف ميگفت تو خدمت يا کونی ميشی، يا سيگاری. به هر حال جای خوشحاليه! من نه سيگاريم نه کونی. طبعاً دو تا option دارم واسه دوران خدمت. ولی اونی که سيگاريه، صرفاً ميتونه کونی شه!
نوشته شده در 6:44 PM توسط Alborz.

Anonymous Anonymous said...
Thursday, April 05, 2007
طرف ميگفت تو خدمت يا کونی ميشی، يا سيگاری. به هر حال جای خوشحاليه! من نه سيگاريم نه کونی. طبعاً دو تا option دارم واسه دوران خدمت. ولی اونی که سيگاريه، صرفاً ميتونه کونی شه!
نوشته شده در 6:44 PM توسط Alborz.

Blogger don sifon said...
بلاه عزیز
به دلیل روبرو شدن با مواردی خاص و شخصی اینجور قاطی کرده بودم و تند رفتم. تاثیر روبرو شدن با خود واقعیت با روبرو شدن با تصور انتزاعیش کمکی فرق داره.
البرز جان
یه اپشن به انگلیسی نوشتی امتی رو به هم ریختیا! من هرچی سعی کردم با جابجا کردن عبارات حرف اصلی رو در بیارم بازم نشد. آخرشم نفهمیم تو چون سربازی همجنس گرا شدی یا چون همجنس گرا بودی سرباز شدی یا چون سیگار می کشی از همجنسگرایی خوشت اومده یا برعکس موقع سکس با همجنس دوست داری سیگاری هم بکشی؟ یا وقتی سیگار می کشی بعدش هوس سکس انال می کنی یا بعد انال سکس سیگار بهت می چسبه؟ یا دوست داری با کونت سیگار بکشی یا دودش رو از کونت بیرون بدی؟ یا شایدم چون می ذاری بقیه سربازا سکس انال باهات بکنن برات سیگار می آرن یا شاید در عوض سکس انالی که می گیری سیگار می دی؟ خلاصه که گل کاشتی پسرم