با خبر شدم حکومت مجموعا خدمت رسان برای حفظ ما مردمان صغیرمنحرف از آثار و عواقب تهاجم فرهنگی دشمنان ساه دل، پلیسی به نام پلیس موبایل در نظر گرفته است. کارکرد این پلیس بدین صورت می باشد که موبایل شما را در صورت مشکوک شدن( و گاها به قصد گیر دادن برای اصلاح انواع دیگر نا هنجاریها)، با گفتمان(و مشتمان دز صورت لزوم اسلامی) اخذ و به مرکز فورتهای پلیسی ارسال می کنند. لازم به ذکر است ایشان مکلفند به شما رسید مربوطه را دو دستی تقدیم نمایند.
من اینجا پیشنهادی بنیادی تر برای نهادینه کردن اخلاق اسلامی خدمت همه خدمت رسانان دوست داشتنی دارم که امیدوارم مورد توجه و عنایت این بزرگواران قرار بگیرد. به نظر حقیردر کنار این مساله، پلیسی با عنوان پلیس شرت در نظر بگیرند که در صورت دیدن رفتاری مشکوک(به طور مثال حرکات یا برجستگی های مشکوکی در ناحیه زیر ناف تا میان دو ران، اقدام به ضبط شرت مظنون نموده و رسید مربوطه را بدهند تا در فرصت مقتضی به بررسی موشکافانه شرت مورد ذن با دماغ و دستگاههای پیشرفته مجهز به اشعه پرداخته تا در صورت اثبات عمل مجرمانه دم و دستگاه صاحب شرت به اجرای حد اسلامی (شلاق زدن خودمون) در ملا عام اقدام کنند. امید است با اقدامات قهرمانه این بزرگواران ریشه فتنه و فساد از جامعه اسلامیمان به کلی برکنده شود.
خیلی نا مردیه. اینطوری با این بابا تا نکنین. روزی نیست که تو روزنامه اعتماد(این خوبشه حالا ببین بقیه روزنامه ها مخصوصا روزنامه های زرد چه می کنن) درباره این یارو هنرپیشه ننوشته باشن. اسمش رو هم گذاشتن رسالت روزنامه نگاری. آخه مملکت ما چیش درسته که حالا شما حتما باید رسالتتونو درست انجام بدین؟ مگه نمی دونین تو ایران ویترین فقط مهمه؟ شما با این کار این بابا و پروندشو صاف می تپونین تو ویترین یا حد اقل نمی ذارین ازش بیاد بیرون. دیگه اگه می شدم رو فراموشکاری مردم و زیر سیبیلی رد کردن حساب کرد، یواش یواش دیگه نمی شه... یه چش به هم می زنی می بینی پرونده شده ملی و به بهانه دادن درسی به جامعه حتی ممکنه تا پای جونش بره .واقعا نمی دونم اونوقت رسالت روزنامه نگاریتون چه جوری وجدان انسانیتونو توجیه می کنه...
مادر جنده رفته چارتا آهنگ در پیت خونده خیال کرده چه خبره... افشینو می گم. می گه بچه تهرونم!!! کس دهاتی واقعا به تو می گن. پس اون عمه من بود که هفت هشت سال پیش تو پیتزا پذیرای ساری به وفور رویت می شد... هر آبادانی و اهوازی (چه خفن چه داغون) رو می بینی با افتخار می گن بچه جنوبم. اما این مازندرانیای کس مغز... آخه احمقا من از سر تهرون رفتم تو از کونش در اومدم... والا خبریم نیست تا جایی که ترجیح می دم بگم شمالیم تا تهرونی...
پ ن: راستی خوب که فک می کنم با وجود چنین مادر جنده هایی بدم نمی آد لا اقل نگم شمالیم... مثلا از این به بعد به همه بگم کردم...
می گن همیشه در مقابل نو آوری ها جامعه مقاومت می کنه راس می گن. مثلا همین مادر شاهکاری که برای قبولی بچش ماری جوآنا بهش می داد رو احمقا می اندازن زندان!!! هنوز نفهمیدن دوره زمونه عوض شده... من خودم در آینده با وعده خانوم مانوم بچمو می فرستم هاروارد حالا ببینین.
شنیدن یه حرفایی از دهن بعضیا خیلی حال می ده. مثلا شنیدن این حرف از یه زن.ما یه عمر همچین حرفاییو به طرفهای مربوطه خودمون گفتیم. در عوض انگ "همش به فکری سکسی" و "من و به خاطر سکس می خوای" و "فقط به خاطر تو می دم" و از این دست توهین ها نصیبمون شد تا جایی که کلهم اجمعین عطاشو به لقاشون بخشیدم. جالب این بود که هر وقت مشغول پیچوندنشون بودم، شدیدا پایه سکس می شدن که به خیال خودشون منه کس مغزو نگه دارن(اه تصورتونو گاییدم:-s) و مغزشون هنگ می کرد وقتی منی که به نظرشون همش دنبال سکس بودم، ازشون در وفور سکس فرار می کردم.
آقا این فاطمه رجبی قهرمانه... داشته از محمود چی توز تعریف می کرده...گفته و گفته و رسیده به خوابیدنش که به نظرش اونم زیبا اومده بود!!!!!!!! تو خوابیدن این بابا رو کجا دیدی کلک؟ یه توصیه برادرانه به داش محمود چی توز. اگه تا حالا نکردی یه سری به این بابا بزن و یه دستی به کس و کونش بکش... نمی دونی سکس با زنی که اینطور داغون آدم باشه چه حالی می ده.
بابا به پیر به پیغمبر تحلیلش به این سادگیا نیس... کلی از تغییرات بزرگ دنیا جرقشون به تخمی ترین شکل ممکن زده شده... نه می شه به این سادگیا به برنامه ریزی خارجی ربطشون داد نه به فرهنگ مردم اون زمان و اون مکان... خلاصه اگر مثل من کونشو نداری زوری بزنی، واسه توجیهش کس شر نگو. یا اگرهم می گی به من یکی نگو... به قول رشتیه من خودم کونیم.
پ ن: راستی اگه یه روز یه چشم براق(امیدوار کس کسیارو می گم) بیاد پیشم، خودم با همین استدلال می گم کارتو بکن اما اصلا مطمئن نباش چون تغییرات بزرگ تخمی تر از ایناست...
جدیدا وقتی از دو تا چیز دورم دلم واسشون تنگ می شه. چیزایی کهخیلی وقتاهم که بیخ ریشمن، سراغشون نمی رم. چیزی که برام جالبه بی ربطیشون به همدیگس. میل هالترم و کتاب جستجو...