دیشب یه گروه ایرانی بصورت پارتیزانی به کاخ کیم یونگ ایل خوکامه کره شمالی حمله و اونو به هلاکت رسوندن. و امروز دز سرتاسر شبه جزیره کره جشن عمومی برپاست. کمی گیجم. نمی دونم به مردم بگم که من جزو این گروه بودم یا نه!!! همه جوری نگام می کنن انگار می دونن. به هر حال موندم چه کنم؟! از ایران هم فرار کنم برم پناهنده شم آمریکا؟!! امروز یه ناشناس یه موبایل واسم از طرف دولت آمریکا آورد تا خطش تحت کنترل نباشه... اینجور مواقع تکلیف آدم با جمهوری اسلامی معلوم نیست... شاید به حمایت از کره شمالی که مشترکا مغذوب آمریکان، بیان سراغمون و دهنمیونو بگان... شایدم جوگیر شن این افتخار رهایی یه ملت از چنگال یه دیکتاتورو واسه جوانان شجاع پرورش یافته خودشون قبضه کنن و تو بوقش کنن... راستی ذهن من درگیر یه مساله دیگه هم شده... تو کاخ اون مردک دختریو دیدم که بدجور دلباختش شدم!!! نمی دونم دخترش بود؟ زنش بود؟ یا تنها همخوابه اون شبش...
آقا رسما باید برم تیمارستان!!!!!!! این چه مدل خوابیه من می بینم؟!!!
مردم خواب کردن ریجانه و آنجلینا جولی می بینن من خواب کس کلک بازی...