با دوستی صحبت می کردیم که نمی دونم چطور بحثمون رسید به فیلم چشمان کاملا بسته رسید. گفتم که "اون مراسم یه مراسم مذهبی پگانیستیه به نام اروس کاموس که توش سکس تقدیس می شه". گفت "عجب من فکر می کردم مراسم شهوترانیه". از اینجا به بعد نمی دونستم چی جواب بدم. چون هم درست می گفت هم نه. در واقع شاید بشه گفت شهوترانیه ولی برای فهمش باید ذهنت رو از برچسب منفی(پلیدی) چسبونده شده به کلمه شهوترانی خلاص کنی. از طرف دیگه می شه تعریف منفی شهوترانی را به اون چسبوند و اون مراسم رو بری از شهوترانی دونست. این نمونه نمونه خوبیه از بلایی که زبان سر مفاهیم می آره. یه مثال دیگه می زنم برعکس این یکی:
"در روزگار نویسندگان سربرآورده از رحم نفت
و روزنامه هایی که هزاران هزار بار
بکارت خود را از دست داده ان
دو بسی بدتر از اینها...!"
این یه تیکه از شعر معروفی از نزار قربانی است. به وضوح دیده می شه که به کلمه بکارت یه برچسب مثبت(پاکی)چسبیده و تو داری اینجا از طریق زبان ایدئولوژی منتقل می کنی. ایدئولوژی ای که به بکارت به عنوان پاکی و طبعا عدم بکارت به عنوان پلیدی نگاه می کنه. خیلی باید با متن دقیق برخورد کنیم حتی متون و اشعار دلپذیر؛ چراکه زبان خود یکی از قوی ترین و آب زیرکاه ترین ابزارهای انتقال جهان بینی و در نتیجه ایدئولوژی است.
پ ن: درباره اصطلاح اروس کاموس مطمئن نیستم. اگه دقیقش رو می دونین به من هم بگین