معمولا ایدئولوژی معادل یه تزه. تزی که در حال یا آینده با آنتی تزی روبرو شده یا می شه. اما نکته جالبی این وسط هست که باعث تفاوت فمینیسم می شه. تفاوتی که از طرفی شاید اونو آری از مغهوم ایدئولوژی کنه و از طرف دیگه به اون شکلی خاص و فرا ایدئولوژیکی بده. در تاریخ جنبش های فمینیسم جالبی مساله اینجا بوده که همیشه آنتی تزهای فمینیسم که در برهه ای خاص از تاریخ و بر ضد اون ظهور کرده، در آینده تبیل به شاخه ای جدید درون خود فمینیسم شده. بطور مثال آنهایی که فمینیسم را که تا پیش از دهه هفتاد به برابری حقوقی محدود می شد، نقد می کردند، خود بعدا در شاخه های جدید فمینیسم دسته بندی شدند. یعنی تا آن زمان تعریف فمینیسم بر فمینیسم لیبرال فعلی منطبق بود و با ظهور آنتی تزها، این فمینیسم نبود که در سنتز مستحیل شد؛ بلکه آنتی تز را در شاخه های درونی پذیرفت و تز اولیه هم خود تنها یه شاخه در میان دیگر شاخه ها متحول شد. خلاصه که فمینیسم شامل کلیت این پروسه دیالکتیک می شه و محدود به هیچکدام از تزهای غالب خود در به بازه ای از زمان نمی مونه. البته این مساله عواقبی هم داره. یکی اینکه تو به هیچوجه تمی تونی در یه زمان خاص ایدئولوژی خود را در فمینیسم صرف ببینی و باید دنبال مرام دیگری هم باشی. مرامی که هم جنبه های دیگر ذهنیت تورو پوشش بده هم برات زاویه مناسبی برای نزدیک شدن به فمینیسم فراهم می کنه.