سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Wednesday, August 01, 2007
من ترجیح می دم به خیانت(از دید من دیالکتیک خیانت) اخلاقی نگاه نکنم. اما برای توضیح دلیلم برای این نوع نگاه بهتره اول پروسه خیانت رو از دید خودم تشریح کنم: از یه عدم ارضا کوچک شروع می شه. وقتی یه طرف در یه زمینه ای حس عدم ارضا باهاش باشه بدخلقی ناخودآگاه بروز می کنه که طبعا نارضایتی طرف مقابل رو هم موجب می شه. اونم به دلیل نارضایتی ای که خوره ذهنش شده خودخواهیش گل می کنه و همینجور این نارضایتی ها همدیگرو تشدید می کنن تا... در نهایت کار به جایی می کشه که یک طرف خیانت می کنه. این توضیح به عنوان مثال بود و شکلش می تونه یه کمی بالا پایین تکرار بشه؛ ولی کلیتش یه همچون دیالکتیکیه و بس. مساله سر اینه که رضایت دوطرفهْ که از پیش شرطهای یه رابطه است، نقض شده. دلیل پشت این عدم رضایت هم می شه تو عدم هماهنگی و تطابق دو نفر دید. اینم خودم بگم که معمولا اونی که اول به سمت طرف سوم می ره پسره است و این به نظر من نه به دلیل یه ارزش مثبت بنام وفاداری زن بلکه به خاطر اینه که روی پسر فشار کلیشه های جامعه کمتره والّا دختر هم همونقدر ناراضی و محقه و اگر کلیشه ها نباشن همونقدر محتمله که اون زودتر ببره(همونطور که در جوامع غربی فرق آماری معنی داری بین دو جنس در این زمینه نمی بینیم). در واقع زیاد فرقی نمی کنه کی اولین نارضایتی رو پیدا کرده یا کدوم اول به طرف شخص سومی سوق پیدا کرده؛ مهم اینه که یه رابطه غلط که باید متلاشی می شده به سرنوشت محتومش رسیده. خلاصه در همه این پروسه منطقیْ اخلاق رو وارد گود کردن اشتباهه. فرای کلیتی که برای دیالکتیک خیانت متصورم باید به دو نکته حاشیه ای هم توجه بشه تا چیزی رو فراموش نکرده باشیم:
- اول مورد افرادی(اکثرا میون پسرا) که نگرش غلطی به رابطه دارن و به جای تمایل به لذت بردن از یه رابطه دچار عقده فتح اَن. ایندسته افراد با ذهنیت دفرمه اشون اصولا دنبال رابطه نیستن که بخوای خیانت در رابطه رو براشون تعریف کنی. و اگه کسی با چنین موجودی طرف باشه باید اتفاق خیانت رو به فال نیک بگیره که چششو به چنین مرضی روشن کرده و از شرش خلاص شده. اگه خوب دقیق بشی حتی می شه اینو هم در همون عدم هماهنگی دو نفر گنجوند. چه می دونی؛ شاید یه نفر با ذهنیت مازوخیستیک دفرمه از اینجور آدما خوشش بیاد.
- مورد دیگه ای هم که حائز اهمیته اینه که یه نفر خیانت خودش رو پنهان کنه و تو بعد مدتها متوجه قضیه شی. این یه کمی مساله رو اخلاقی می کنه اما باز هم نه به مناسبت خیانت صورت پذیرفته؛ بلکه بابت دروغی که در ماجراست. دروغی که در همه زمینه های دیگه هم غیر اخلاقیه.
پ ن: این توضیحات مفهوم اخلاقی تعهد در رابطه رو هم شامل می شه. در واقع من این مفهوم رو بر اساس توضیحات بالا بی معنی می دونم. اصلا کسی که بخواد به خاطر تعهد با وجود عدم رضایت با تو بمونه، همون بهتر نمونه
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
با این که همیشه عدم ارضا وجود داشته‌باشه موافق نیستم. ممکنه دو نفر با هم رابطه‌ی خوبی داشته‌باشن و کاملن موفق در برقرار کردن دیالوگ باشن، ولی یکی از طرفین رابطه بیشتر بخواد، نه به این معنی که عدم ارضایی وجود داشته‌باشه، بلکه به این دلیل که خودش رو در موقعیت مناسب برای داشتن رابطه با بیش از یک نفر ببینه، و اعتماد به نفسی که تو رابطه‌ی فعلی‌اش پیدا کرده و لذتی که وقت کشف پارتنر فعلی‌اش برده -لذت چیزیه که ما رو مجاب می‌کنه امر لذت‌بخش رو تکرار کنیم، این‌جا امر لذت‌بخش کشف یک انسان جدیده- اونو به سمت یه رابطه‌ی جدید سوق بده. در عین حال نمی‌خواد رابطه‌ی فعلی‌اش رو از دست بده، و صد البته معمولن این اتفاق این‌قدر ها هم خود‌آگاه رخ‌نمی‌ده که بخوایم توقع مقدمه‌چینی‌هایی مثل لغو رابطه‌ی فعلی داشته‌باشیم.

Blogger don sifon said...
من باهات موافق نیستم بایا جان. رابطه مثل نون قندی نیست که بازم بخوای. به نظر من یه حفره خالیه که با یه رابطه خوب پر می شه و کسی که بازم می ره دنبال روابط دیگه دچار عقده فتحه نه نیاز به رابطه و من اینو طبیعی نمی دونم. آدم امر لذت بخشو وقتی از اون نظر ارضا باشه تکرار نمی کنه؛ تو هرچه قدر از خوردن غذای خوب لذت برده باشی وقتی سیر شدی دیگه دنبال باز خوردن نیستی... و الا از نظر بدنی که مشخصه که تو چه با یکی چه با ده تا ارضا می شی.

Anonymous Anonymous said...
واقعن امیدوارم که این‌طور باشه که می‌گی. ولی می‌ترسم که این‌طور نباشه. اگه آدم قبلن به اندازه‌ی کافی تجربه‌ی تجربه‌کردن آدم‌های دیگه رو داشته‌باشه، می‌تونیم بگیم که دچار این وسوسه نمی‌شه. ولی اگه مثلن تو دومین تجربه‌اش -بیا فرض کنیم که این دومین تجربه رو خیلی دیر داشته، یعنی وقتی که احساس می‌کنه در آینده‌ی نزدیک دیگه امکان و انرِژی تجربه‌های دیگه رو از دست می‌ده. و بیا فرض کنیم شخصی که فرض کردیم یه زن باشه- خیلی از کشف طرف مقابلش لذت برده‌باشه، و فرضن در اولین تجربه‌اش زیاد موفق نبوده‌باشه، در اون صورت این احتمال خیلی زیاده که وسوسه‌بشه که آدم‌های دیگه‌ای رو هم امتحان کنه. چون وقتی بین دو تا آدم بتونه این‌همه فرق وجود داشته‌باشه، این امید به وجود می‌آد که نفر سوم هم با این نفر دوم همین‌قدر فاصله داشته‌باشه. خوب راستش این که دارم سرتو می‌خورم واسه اینه که واقعن دوست دارم قانع شم که اشتباه می‌کنم. این می‌تونه خیلی آرومم کنه.

Blogger don sifon said...
بایا جان طبق تجربه متوسط من ارضا چیز خیلی عجیب غریبی نیست. می تونی یه جورایی با غذا مقایسه اش کنی. تو با یه نفر یا به ارضا می رسی یا نمی رسی. اگر برسی واقعا انگیزه خاصی برای شروع ماجرای دیگه ای رو نداری و اگر نرسی که اصولا حقته بری دنبالش. مساله اینه که تو اگه سکس را با قدرت پیوند نزنی و به آن صرف یه سکس نگاه کنی، دچار جاه طلبی جنسی نمی شی. یعنی دیگه کافیه ارضای روحی حسمی بشی از رابطه ات حالا حتی بهتر هم باشه دیگه به دردت نمی خوره که بری دنبالش چون بیش از ظرفیت ذهنیت می شه...