سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, March 16, 2019
اومدنش خیلی یه هویی شد. یعنی خودش اصرار داشت به اینکه تو خونه من قرار بذاریم و پیشنهاد من برای یه برنامه بیرون رو با این توجیه که حوصله اش رو نداشت، رد کرد. ایضا اصرارم بر اینکه حالا من برم دنبالش. خلاصه یه ساعت بیشتر وقت نداشتم و باید انتخاب میکردم که اونو صرف رسیدن به خودم کنم یا خونه ام! 

به موقع اومد. اوقات مفرحی رو با هم به دیدن فیلم و حشر و نشر گذروندیم. اما از یه حدی بهش نزدیکتر نشدم. چراکه خونه رو انتخاب کرده بودم.

پ.ن. مربوط به مدت ها بعد: رفت و دیگه هیچ خبری ازش نشد.
1 Comments:
Anonymous امیر said...
چه عجیب، ولی با پی‌نوشته محصور شدم. رفت و دیگه هیچ خبری ازش نشد!