سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Sunday, April 30, 2017
در محضر کشیش

هیچ وقت ابایی از هیچ اتفاقی در زمینه معاشرت با جنس مخالف نداشتم. از سکس پارتنری یا صرفا دوستی گرفته تا رابطه پارتنرشیپ کلاسیک یا اُپِن یا حتی ازدواج. در این زمینه هم هیچ ملاک پیشینی مشخصی هم ندارم. مثلا رابطه قبلی داشته باشد یا نه یا مطلقه باشد یا نه یا هر چیزی که مربوط به گذشته طرف است. اما چیزی که در من نهادینه شده پایبندی بهروند طبیعی اتفاقات و احتراز از برخورد به سبک سزارین است. یعنی مثلا با کسی که هنوز معاشرتی نداشته ام بخواهم زرت پارتر شوم یا بروم سراغ ازدواج. خیلی این مساله خودآگاه هم نیست. ناخودآگاه وقتی با کسی سطح معاشرت کمی دارم(حالا به هر دلیل) نمیتوان به اش به عنوان یه ماجرای به سمت جدی شدن نگاه کنم. برای همین رفتارم بعضا سوتفاهم برانگیز میشود که قصدم صرفا عیاشی جنسی است! در حالی که اگر به واقعیت زندگی ام رجوع کنم، همه روابط طولانی و پایدارم از همان سکس شروع شد(اینکه تا الان به ازدواج ختم نشده هم میتواند بحث قسمت و تقدیر باشد هم بحث بهرحال جوانی و بی تجربگی های من و طرف مقابل). سکسی که در اوانش بر اساس منطق زندگی پیش پیش برایش هیچ آینده ای متصور نبودم. اما همان سکس و مناسباتی که بعد از آن بر اساس پتانسیل های دو طرف شکل گرفت، در نهایت به رابطه جدی ختم شد. البته چه بسیار موارد هم که داستان در همان حد ماند. نه به دلیل عمد من برای نگه داشتن قضیه همانجا که به هزار یک دلیل دیگر که در تعامل با جنس مخالف پیش میاید؛ از جمله تمایلات، پناتسیل، آمادگی و شرایط طرف مقابل: ناگفته پیداست هر داستان این تیپی ای دو طرف دارد. خلاصه من همیشه بی هیچ پیش فرض مثبت یا منفی یا خیالبافانه ای شروع میکنم بر اساس حس مثبتم در آن لحظات. اما در ادامه همه چیز میتواند از آن دربیاید. از یک وان نایت استند تا ازدواجی کاملا متعهدانه. اینکه در پایان زندگی هم سرنوشتم چیست، مجرد به پایانش میبرم یا با زن و احیانا بچه/بچه ها، تابع آنچه خواهد بود که مقدر است بر اساس پایبندی ام به چهارچوب اصولی که شرح آن رفت.

پ.ن. خلاصه این ردیه ای دوجانبه بود: هم از طرفی مردود دانستن اینکه من آدم رابطه جدی نیستم به استناد توضیحات فوق؛ هم  رد اینکه من آدم زیادی احساساتی ایم که به عشق در نگاه اول و دوم و سومی(حتی سکس اول و دوم و سومی) عنان اختیار از کف داده و به محض خوشم آمدن از کسی مطلقا خر هر نوع خواسته اش میشوم؛ حتی اگر آن خواسته ازدواج در همان وهله اول مواجهه باشد. نه میتوان  گفت من اهل رابطه جدی یا حتی ازدواج نیستم. نه میتوان گفت تقی به توقی بخوره افتادم در دام سودای تمنای یه رابطه جدی مثلا منتهی به ازدواج.