سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, April 01, 2017
در محضر کشیش

جناب کشیش. من میخوام اینبار اعترافات خطرناکی دارم. میدونم اولین حدستون این خواهد بود که من دیوانه ام و پرونده ام مال یه بخش دیگه است. اما خب خوشبختانه شما حق قضاوت کردن ندارین. مجبورین حرف من رو تا آخر طبق تعهداتتون به خداوند گوش بدین. جناب کشیش من خودم رو بهترین نویسنده فارسی میدونم. البته دقیقترش را بخواین من اسم فعالیتی که میکنم رو گذاشتم متن ورزی: من صرفا درون ساختار نمینویسم؛ ور میروم؛ دست و پنجه نرم میکنم. خلاصه من خودم رو متن ورز قهاری میبینم؛ یا حتی به طرز خودشیفته واری قهارترین. تا الان هیچ متن فارسی ای ندیدم که سطح تسلط متن ورز حتی نزدیک اونی باشه که من میکنم. برای من برعکس خبره ترین نویسندگان فارسی تیشه نیست که باهاش طرح مقصود رو روی سنگ دربیارم؛ فارسی مومی است در دستان من که حین ورز دادن دستای خودم هم توش ذوب میشه. مثل جادوگرا که دستشون رو به هم میمالن و انتهای دست به همراه بخش زیادی از خودش قپه نور میشه و میتونن با پرت کردن این واسطه درخشان سحر به سمت هر هدفی جادوشون رو اعمال کنن. ازم برمیاد در عین حالی که تو چارچوب فارسی مینویسم، از پوسته زبان بیرون بزنم. در این حد که فارسی هربار بعد از نوشتن من میتونه یه فارسی دیکه بشه. البته که حاصل تطور همون فارسی قبل از دست به قلم شدن منه. اما ممکنه تا حد و حدودی فراتر بره. برا همین هم اغلب نوشته هام رو برای آیندگان نوشتم و مینویسم: با استعانت از قابلیت عجیب و جذاب سایت حاضر متن رو به آینده احاله میدم. جایی که عواقب متنم گریبانگیر زندگی شخصیم نشه. به علاوه دغدغه رائقه مخاطب و کسب اعتبار باعث نشه اصالت متنم مخدوش شه. اینا رو نه من باب فخرفروشی بلکه صرفا جهت مقدمه چینی گفتم که برسم به اصل معضلاتی که ناشی از واقعیت  فوق گریبانگیرم شده. 

اولیش مسوولیت شدیدیه که به گردن خودم حس میکنم. همیشه قدرت اگه آدمی پایبند اخلاقی باشی، مسوولیت میاره. برای همین در نوشتن و خیلی فراتر از اون در نشرش دچار وسواس شدیدم. نکنه انگولک الکی کنم زبان و به تبع اون دنیای ملیونها انسان که معتقدم زبان بهش شکل میده. هرچند در تخصص شما نباید باشه اما بعید میدونم مخالفت جدی ای داشته باشین که همه انسانها تو زبان فکر میکنن و تصمیم میگیرن. به علاوه به نظر من باید شان خودم به عنوان بهترین نویسنده فارسی زبان رو حفظ کنم. تواناییم رو بذارم جایی خرج کنم که ضربه نهایی باشه. اگه قبلش قلمم رو جنده کرده باشم به انتشار خرده ریزهای جالب، اون موقع که برسم به ارائه جان کلام نهایی است، شاید آنطور که باید فهمیده نشه. بشه یکی از آثار فلان نویسنده که چُنان تیپ آثاری داشته. 

و اما دومی که زندگی روزمره ام رو مختل میکنه اینه که بعضا خودم چنان شیفته متنم میشم که جایی که نباید میفرستمش. مخصوصا در عصر دنیای مجازی که تکست انگ امکاناتشه و هر مسیج میتونه یه متن یا قطعه ادبی باشه. منم طبعا هم عادت دارم هم رسالتم میدونم چیزی که تو دهنمه رو بنویسم؛ در مرتبه اول صرف مرتب کردن ایده و ذهنیتم هم که شده. به همین جهت بعضا چنان مسحور زیبایی و ترکیب بندی و دقت نظر یه مسیج میشم که بی هوا و رعایت کردن حساب کتابای روابط انسانی و سبک سنگین کردن شرایط و عواقب میفرستمش. چنان  شیدای سر و صورت دادن متن میشم، که شهوت به شراکت گذاشتن نتیجه، باعث میشه عین ماهی از دستم لیز بخوره و بره جایی که نباید. و در نظر اول چه کسی در دست تر از اونی که انگیزه مستقیم متن اولیه بوده. دیگه نمیشه اینجا که متن از جرقه اولیه به انفجار ادیبانه رسیده گفت مخاطب متن. و همینجا که انگیزه و مخاطب خلط میشه است که از توش بگایی ها و سوتفاهمای زیادی در میاد. سحر مهارت متن ورزی لعنتی خودم چنان خودم رو هم میگیره که از واقعیت خیلی فراتر رفته و دیگه انعکاس واقعیت بیرونی نیست؛ بلکه خیلی بیشترانعکاس واقعیت زیبایی شناسی ادبی میشه. این پدیده وقتی در ادامه همون مسحور شدگی خودم به متن خودم به شور و شهوت ارسال تکست میانجامه، نتایج مصیبت باری داره. همین خودش باعث میشه طرف درزمینه استخراج واقعیت از متن دچار سردرگمی و سوبرداشت های بعضا مهلکی بشه و صدمه عکس العملش بخوره تو ذوق من. چرا که همونطور که مشخصه من متن ورز خودشیفته ای ام و اینکه متنم باعث عواقب بدی بشه، برام هضم نشدنیه؛ یا بهم برمیخوره اینکه در حاشیه محتوای پیامی که طرف تفسیر میکنه(که همونطور که شرحش رفت این خودش مخدوشِ از خودبیخودیه متن ورزانه منه)، مسحورکنندگی خود قلم ام تحت الشعاع قرار بگیره و دیده نشه.

فکر میکنم تنها راه تعطیلی مسیج بطور کلی باشه. تلفنی یا حضوری صحبت کنم و نوشتن رو صرفا بذارم برای برآورده کردن تعهدات ادبیم. اگرم چیزی نوشتم که جرقه اش از تعامل با کسی خورد، مطلقا برای خودش نفرستم. همینجا بذارمش طبق روال مالوف به زمانی غیر منطبق بر واقعیت زمانی حوادث. هرچند به خاطر عادات دوران حاضر کار سختیه و خیلی ها از اینکه ارتباط رو به غلظت تلفنی حرف زدن شروع کنی و بعید نیست خیلیا استقبال نکنن. اما چاره دیکه ای نیست.