در محضر کشیش
میون همه بدبیاریای زندگی، یه اتفاق عجیب متفاوت هم تو زندگی من افتاد: همیشه آخرین آمارهایی که از قدم داشتم داشتم مال اواخر دبیرستان و اوایل دانشگاه بود. جایی که با رصد مداوم دغدغه مند(طبق مقتضیات سنی) 5-6 ساله از رشدش ناامید شدم: چند سالی بود تکون نخورده بود. نتیجتا از سر یاس دیگه هیچگاه سمت این قضیه نرفتم. تا اینکه بعد مدت های مدید جدیدا دیدم خیلی از پدرم بلند تر میزنه قدم. اول فکر کردم به خاطر پیری اونه که اینطوری نشون میده. اما پدرم هیچ اثری از شکستگی قامت نشون نمیداد. همونطور مثل سابق راست و استوار بود. به علاوه تفاوت بیشتر از این مینمود که به این خاطر باشد. از طرف دیگه عده ای از دوستان قدیمی به این مساله اشارات مبهمی میکردن که فک میکردم اعتماد به نفس دادن الکی دوستانه است. القصه با ترس و لرز بعد از قریب به 15 سال دست به متر شدم که ببینم قصه چیه. البته با کلی شرمندگی چون فکر میکنم اینطور کارا مال همون تین ایجریه و زشته یه آدم 30-40 ساله نره قول همونکاریو بکنه که یه نوجوون 16-17 ساله... با کمال تعجب 5-6 سانتی بیشتر از آخرین آمارم بود. نمیدونم به خاطر رشد دیرهنگام بود یا ورزش مداوم که استقوس بدنم را راست کرده بود. همیشه نباید شانس و تقدیر را نفرین کرد. این شانس را هم میشه داد که یه جاهایی طالع سعد هم خودش رو نشون بده.