درمحضر کشیش
گرایشم بطور کلی به سمت آرایش در زنان نیست. در مورد مطلقا بی آرایش ها که فراتر از این انگاری فتیش دارم(اهل آرایش هایش را هم می شود بی آرایش غافلگیر کرد مثلا بعد استحمام). وقتی ناخونای طبیعی یه انسان رو میبینم که به تنم چنگ میندازه هنگام تداخل، حس میکنم یه مواجهه غریزی بینمون برقراره؛ یا وقتی لبای کبود طرف رو هورت میکشم. یا وقتی انگشتام رو می کنم لای تو موهای طرفی که تارهای سفید، چه کم و چه زیاد، توش خودنمایی میکنه.
پ.ن. این فتیش مطلقا بی آرایش ها به این معنی نیست که آرایش برام جذابیتی نمی تونه داشته باشه یا میل جنسیم رو خفه میکنه؛ لااقل در حد سبکش از جمله لاک ناخون مثلا تیره و مات(البته روی ناخون طبیعی) یا رنگ کردن موی غیر دافی یا... نه؛ خیلی وقتهام اینا به نوبه خودشون میتونن برانگیزاننده باشن. اما عمیقا حس میکنم نوع انگیزش جنسیم در مورد مطلقا بی آرایش ها متفاوته. وقتی زنی مطلقا بی آرایش رو میگام، انگاری دارم یکی از زیرگونه جنسی خودم یا اصلن آنیمای خودم رو میگام. اما وقت با زنی آرایش کرده همخوابه میشم، حسم اینه که دارم با یه جنس زن از گونه انسان جفتگیری میکنم. اولی حس دادن در عین کردن رو بهم القا میکنه(چون اونی که دارم میکنم خیلی بیشتر از جنبه های نمادینش شبیهمه) و ارضای توامان اون بخش هوموسکشوال روانم دستاوردشه. دومی میل فاعلیت جنس نرِ انسانیم رو ارضا میکنه و بطور مبسوط اون جنبه هتروسکشوالیته نرینگی روانم تامین جنسی میشه.