سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Sunday, August 17, 2014
وای از اون روزهایی که حس می کنی جای قلب یه توده رو به گسترش شعله تو قفسه سینه‌اته که اگه کاریش نکنی(که نمی‌تونی هم بکنی) آتیش به بقیه اعما احشات سرایت می‌کنه. می‌خوای از بودن دردناک خودت فرار کنی؛ اما هرچقدر بدوی، مثل مشعل دست دونده،  شعله تحت تاثیر جریان هوا بیشتر لهیب می‌کشه. زمزمه «بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر» هم دیگه بهت کمکی نمی‌کنه. حتی فریاد زدنش. باز اگه مثل دیوانه‌ها تو خیابون راه بری و به خودت فحش بدی و خودت رو تحقیر و مسخره کنی جوری که ملت بهت چپ چپ نگاه کنن و مسیرشون رو عوض کنن برای احتراز از مواجهه، شاید یه جواب ریزی بگیری که خب بالاخره هنجره‌ات خسته می‌شه و داغ تو گلو اضافه می شه به قلب شعله‌ور.