سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Monday, May 27, 2013
از باکرگان گریزانم چون پتانسیل بالایی برای ننفر ازشون دارم. برای اینکه خیلی سخته به صداقتشون اعتماد کنم. هیچوقت نتونستم ابراز دردشون رو باور کنم... چون نمی‌دونم این فاز واقعیه یا ابزاریه ناخودآگاه برای دفاع از بکارتشون. چون اگه اولی باشه برام کاملا محترمه و نمی تونم به طرف درد تحمیل کنم و خودم رو ملزم به مراعات می‌دونم. به علاوه اینکارو نسبت به کسی که دوستش دارم و اولین سکسشه مسئولانه نمی‌دونم؛ اصلا آدم عجول و سکس ندیده‌ای هم نیستم که چندین بار راست کردن و دخول نکردن بکشتم! اما اگه گزینه تزویرآمیز دوم باشه، گناهی نابخشودنی است. طرف داره با سو استفاده از اخلاق خوش من در این زمینه بهم خیانت می‌کنه. منی که با وجود تنفرم از بکارت و سکس با باکره بر حس منفی خودم فایق اومدم(به خاطر شدت علاقه یا به خاطر اینکه انسانیت طرف رو به خاطر چیزی که دست خودش نبوده ترد نکنم یا ترکیبی از ایندو). این تزویر خیانتی نابخشودنی است به من که که خالصانه از خواسته قلبیم به خاطر طرف مقابل گذشتم...
29 Comments:
Anonymous negin tabrizi said...
من یه نفرتی دارم،یعنی همون یه جور حس عدم اعتماده ... نسبی به کسایی که فقط قراره پارتنر سکسم باشن.اینکه نمیدونم چرا وقتی بحث سکس میت میاد وسط همه روشن فکر می شن و براشون سکس یه قضیه حل شده به حساب میاد و اصلا آدم سکس ندیده ای نیستن ... اما میدونم که در عمل اینجوری نیست و به هر حال خیلیاشون یه سوراخ مفت گیر آوردن که بدون احتیاج به مخ زنی می شه ازش استفاده کرد... این حسیه که بهم القا شده ،من اینجوری نبودم و دقیقا همون حس خیانته بهم دست میده وقتی این اتفاق میفته و بعد می فهمم طرف تو نظرش منو یه چیپ فاک میدیده فقط... به نظرم چه این بی اعتمادی من ،چه بخش مربوط به پست تو ناشی از فرهنگ غلطمونه،از دیدگاهامون :)

Blogger don sifon said...
هوم بحث پیچیده ایه. پیدا کردن مرز بین اینکه آیا واقعا طرف اون ذهنیت حال بهم زن رو داره یا اینکه این ناخودآگاه مشکلداره خود آدمه که نمی ذاره آدم قضیه رو جور دیگه ای ببینه(مثلا این واقعیت که تو هم داری از یه سیخ مفت بدون زحمت مخ زنی استفاده می کنی). به نظر من بجای ریشه یابی که لااقل در کوتاه مدت راه بجایی نمی بره بهتره آدم اینجور حساشو به عنوان یه سلیقه ساده تو زندگیش اعمال کنه(مثلا من از باکره ها احتراز کنم تو هم از سکس با سکس میت خالی); در عین حال در جهت کمال جنسی شخصی روی خودش کار کنه شاید که بتونه ریشه ای حلش کنه. اما تعویق زندگی جنسی به آینده ای ایده آل عملی و عاقلانه نیست...

Anonymous negin tabrizi said...
اما تعویق زندگی جنسی به آینده ای ایده آل عملی و عاقلانه نیست:
دقیقا در مورد من این جملت ایمکه با سکس میت خالی سکس نکنم رو نقض می کنه :)
به هر حال به نظرم یه جور وسواس فکری بعد از یه مدت واسه آدم پیش میاد که قید یه سری نیازشو می زنه اما بازم نمی تونه این کارو طولانی مدت انجام بده و به امید اینکه یا دیدش درست شده باشه یا آدم جدید مثل قبلی نباشه میره به سمت رفع نیاز و باز همون حسا و اتفاقای قبلی... یه دور باطل بوجود میاد به نظرم.مثل خیلی اتفاقای دیگه زندگی که می تونه خیلی ساده باشه اما زیادی پیچیده شدده واسه یکی مثل من

Blogger don sifon said...
یعنی اینجور قحطی اومده؟ :)) شما دخترا که دستتون برای آزمون و خطا خیلی بازتزه: تا دلتون بخواد سیخ مفت ریخته(این وضعیتم در نوع خودش خوب تحقیرآمیزه حتی شاید تحقیرآمیزتر از اینکه پسرا اقلب سکس میتشون رو سوراخ مفت می بینن). بالاخره تو کیس عوض کردنات یحتمل کسی به تورت بخوره که با سلیقه ات همخون تر باشه یا لااقل آدم حسابی تر باشه...

Anonymous negin tabrizi said...
قحطی آدم واسه سکس نیومده پسرم :)) قحطی کسی که هم مسیر با خواسته آدم باشه چرا اومده.
کلا با چند تا جملخ کخ نمیشه دیدگاهو منتقل کرد اما فکر کنم تو همین وبلاگ خودت بود نوشته بودی که مونده رو دلت که هم گرمای تابستون و هم سرمای زمستونو با یه نفر تجربه کنی. :D
مشکل این کیس عوض کردنا اینه که اوون حسی که داری سعی می کنی ازش فرار کنی رو بیشتر می کنه چون تعداد نفراتی که دیدشون برات قابل درک نیست (حالا چه برداشتت باشه فقط،چه یه واقعیت تلخ) حس منفی ات هم بیشتر میشه و دوباره همون دور باطل که گفتم.
در ضمن برای یه کسایی لذت بردن از سکس مستلزم خیلی چیزای دیگه هست.... بازم میگم دیدگاهو نمیشه با چند تا جمله منتقل کرد
حالا از کجای کامنت قبلی من برداشت کردی قحطی سکس میت یا همون سیخ مفت اومده نمیدونم
aha ie chiz dg ham iadam umad,dastemun araie azmuno khata baze ???? kamiate adamai ke mitunim sex konim bishtare mosallaman ama keifiatesh fekr nemikonam :D

Anonymous negin tabrizi said...
بازم یه چیز دیگه
این اتفاق وقتی بدتر و سخت تر میشه که یه سکس میت خیلی مناسب پیدا کردی که یه جورایی بهترین دوستت هم میشه ولی حالا بر حسب یه سری شرایط دیگه دوره و نیست و نمیبینیش.این بحث قیاس هم که پیش میاد بین اون آدم و کسای دیگه جلوی لت بردن و یا خیلی چیزای دیگه رو میگیره

Blogger don sifon said...
اگه سو برداشتی کردم شرمنده اما به هر حال وقتی تنها راه برای یافتن هممسیر(حالا لااقل تا چشیدن یه زمستون و تابستون) آزمون و خطاست، باز اونی که امکانش براش فراهم تره شانسش بیشتره...
با رایت درباره کیفیتم موافق نیستم. جدا از عموما تخمی بودن زنا و مردای جامعه حالا هرکدوم به نوعی، کیفیت بطور کلی یه امر نسبیه. اینجا این مساله مطرح می شه که استانداردهای کی سختگیرانه تره و خب من و تو شناختی اینطوری رو هم نداریم که بتونیم تعیین کنیم کی مشکل کیفیت بیشتر داره... اما با فرض شبیه هم بودن سختگیری، همون تو به عنوان یه دختر شانسدارتری ;)
راستش حس بدتم درک می کنم اما دور باطلشو نیستم چون اگه دست به عمل نزنی هم حسای بد دیگه ای در انتظارته و باز اقدام کردن یه بارقه امید رسیدن به حسی خوب توش هست اما انفعال صد در صد نوید بخش حسای بد مختص به خودشه...

Blogger don sifon said...
پارتنر خوبم بدیای خودشو داره. یکیش همین اعتیاد پسینی ایه بعد پایان محتوم(حالا چه جدایی فیزیکی اتفاق بیافته چه نیافته) دچارش می شی که موجب می شه در بسیار از موارد نتونی رها شی. منم مقایسه می کنم ولی بدیای پارتنر خوبم می آد تو ذهنم و این مساله برام از موضوعیت می افته...
پ.ن. راستی تو اون بحث کیفیت معاشرینم مهمن اما خب بازم چون من و تو همدیگه رو نمی شناسیم نمی دونیم کی عموما معاشرین مناسب تری داره...

Anonymous negin said...
اول یه چیزی بگم:این که حرف ها و نطراتت خیلی دید می ده بهم برای مسیری که انتخاب کردم تو زندگیم،از این بابت ممنونم
در مورد سخت گیری هم اینو بگم که همونطور که گفتی به خاطر نداشتن شناخت نمیشه گفت کی سختگیر تره اما در مورد خودم می دونم برای شروع یه رابطه افکار طرف بیشتر جذبم میکنه تا طاهرش،اما نمیخوام شعاری حرف بزنم که ظاهر برام مهم نیست اتفاقا هم ظاهر مهمه هم تو سکس عملکردش.چون اینو در مورد خودم فهمیدم که هیچ معیار مشخصی برای یه ظاهر خوب تو ذهنم ندارم(با توجه به نفرات قبی که همه هم به نظرم خیلی خوب بودن و هیچ نوع شباهتی هم به هم نداشتن)
این جور شدن طرز فکر و ظاهر برام یه وسواس فکری بوجود آورده که انگار هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه و انگار نمیتونم جولوشو بگیرم
البته اینم کتمان نمیکنم که اطرافم کسایی هم هستن که به نظرم جذاب و مناسبن ولی شرایط رابطه باهاشون نیست ،اینجوری نیست که از طرف مقابل همیشه اکی باشه و فقط من قرار باشه انتخاب کنم...
کلا قبلا انقدر حساس نبودم و انقدر سختگیر...
این حساسیت باعث شده در خیلی موارد انقدر رو رفتارای یه آدم حساس شم که اصن دیگه نتونم باهاش بخوابم یا اینکه انقدر این قضیه رو به تعویق انداختم و یه جورایی پیچوندم که طرف مقابل یا نارحت شده یا پشیمون(که کاملا هم حق داره به نظرم)
پ ن: میدونم که اینجا وبلاگ توئه و دغدغه های تو توش باید نوشته شده باشه اما خب ممنون که تو نظرات این آزادیو میدی که حرف زده شه

Anonymous negin said...
در مورد پارتنر خوبم یه اشتباه تاکتیکی خودم کردم که احساسی تر از چیزی که باشه کردم قضیه رو پیش خودم(با وجود اینکه همزمان با اون تجربه آدمای دیگه رو هم داشتم اما باز نتونستم ذهنم رو از اون خالی کنم) و این قضیه هم فقط پیش خودم موند که این حس بوجود اومده،اینه که یه کم آزار دهنده هست.
در مورد کیفیت هم دقیقا همون معاشرین خیلی مهمه ،در مورد من که تقریبا معاشرتم به آدما این روزا نزدیک به صفر شده و این قضیه رو پیچیده تر می کنه

Blogger don sifon said...
من آخر نفمیدم درمورد ظاهر دچار وسواس شدی یا رفتار... فک کنم حواست به این نیست که سکس میزون و متچ بودن ظرف در این زمینه و خیلی وقتا ظاهر و حتی رفتارو بطرز مناسبی روتوش می کنه می کنه. واسه همینه که ظاهر و رفتارهای متنوعی تو سابقه آدم دیده می شه و واسه همینه که آزمون و خطا تنها راه تصمیم گیریه نه اینکه از دور بخوای یکی رو سبک سنگین کنی زیاد از حد. باید تجربه سکس باهاش رو به عنوان یه عنصر تعیین کننده(البته نه طبعا همه چیز) در سبک سنگین کردنات لحاظ کنی... و الا وقتتو تلف می کنی
راستی با توجه به اونچه گفتی من اصلا مشکلی در رویکرد تو نمی بینم. اینکه تو به یکی احساش پیدا کنی حق طبیعیته که در هر ش ایطی ممکنه پیش بیاد و اینکه با دیگرانیم داشتی لزوما به معنی این نیست که باید لزوما با همه جاست سکس بکنی. تو می تونی با چند نفر باشی ولی به یکی(یا چندتا اون بین) حس خاص پیدا کنی و پیگیر گرفتن بازخورد متقابل طرف باشی. به نظر من اشتباهت در تیوری پردازی بعدش و مقصرانگاری خودته...
پ.ن. لطف داری و کامنتدونی دقیقا جای اظهار نظر بقیه و دغدغه هاشون و نقد و به چالش کشیدن منه

Anonymous نگین said...
در مورد پاراگراف اولت قانع شدم و جالبه واسم اما بازم به خاطر ارتباط محدودم با آدما نمی تونم نیاز جنسیمو و به طبع اون نیاز های دیگه رو برطرف کنم فعلا که حالا امیدوارم حل بشه.
در مورد مقصر دونستن خودم بخ نظرم رفتار طرف مقابلم هم بی تاثیر نبوده به خاطر اینکه این احساس بهم القا شده که با این حس تو موضع ضعف قرار میگیرم.و این حس واسم یه جور عصبانیت رو به همراه آورده که چرا گذاشتم احساساتی شم در مورد یه نفر،اما اگه واقع بینانه بخوام بگم با توجه به اتفاقاتی که بینمون افتاده بوده و شخصیت طرف مقابلم خیلی زبیعیه بوجود اومدن این حس

Blogger don sifon said...
This comment has been removed by the author.

Blogger don sifon said...
ﺣﺲ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻋﻤﯿﻖ ﮐﻪ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻣﻮﺿﻊ ﺿﻌﻒ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﻪ ﯾﻪ ﻃﺮﻓﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺧﺐ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﯾﻨﻢ ﯾﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻪ ﻭ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻘﺒﯿﺤﺶ ﮐﺮﺩ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭﺵ ﻧﺘﺮﺱ ﺭﻓﯿﻖ :)

Anonymous negin said...
امیدوارم بتونم :)

Anonymous negin said...
امیدوارم بتونم :)

Anonymous negin said...
ma delemun vase rofaghamun tang mishehaaa,hatta majaziashun :D up kon dg

Anonymous negin said...
امروز دیگه رسما ناامید شدم :(
با یه نفر که دیگه همه جوره به نظرم اکی بود رفتم بیرون،همه چی خوب پیش رفت همه چی عالی...اما موقع سکس که رسید حتی تحریک نشدم :(
نمیدونم چه مرگم شده :(

Blogger don sifon said...
اینترنت رو پیروزی روحانی آزاد کرد. سرعت جوتب آپ کردن نمی داد... راستی ای میلم پدیده نیکویی است ها ;). خب دیگه فک کنم موضوعت جدیه! یعنی چی تحریکم نشدی اگه همه جوره اوکی بود؟...

Blogger Unknown said...
منم باکره ام. میترسم باکرگیمو از دست بدم و پشیمون بشم بعدش. یه مشکل دیگه هم دارم، اونی که دوسش دارم دوستم نداره و نمیدونم چطور از شر علاقه ای که بهش دارم خلاص شم. :|

Blogger don sifon said...
به محض اینکه باکرگیتو از دست بدی می فهمی چه چیز پوچیه. مخصوصا تو این دوره زمونه که یا خریدار نداره یا اگرم داشته باشه در قشریه که به زعم من حتی نمی شه باشون معاشرت عادی کرد چه برسه به اینکه بخوای پارتنر یا همسر طرف باشی. بحث علاقه یه طرفه هم بیشتر ناشی از کمی تجربه زیسته است و الا من که اینجوری بودم که به مرور زمان طوری شدم که حس متقابل نبودن علاقه خودش برام یه ترن آف بزرگ شده و به محض دیدن سردی طرف مقابل منم سرد می شم. به نظر من باید این دور باطل رو با شروع زندگی جنسی بشکنی

Blogger Unknown said...
خب بدبختی اینه که با هرکی دوست میشم، حتی میبوستم، من یاد اون میفتم و دپرس میشم و کاملا مشخص میشه و طرف هم قشنگ متوجه میشه ناراحت شدم.:دی

Blogger don sifon said...
والله من تخصصی ندارم اما بر اساس تجربه شخصیم دلایل زیادی می تونه داشته باشه. یکیش ترس از خود سکس که خودش رو در فاز یه عشق ناممکن یه طرفه پنهان کرده. به هر حال این وضعیت عشق یه طرف وضعیت درست و طبیعی ای نیست. یه باگ ذهنیه و ناشی از عدم تجربه زیسته. وقتی تو یه رابطه با کسی که دوسشم داری برقرار می کنی و می بینی آخر همه چی یه پایانی هست دیگه اینجور به مسایل ابدی ازلی نگاه نمی کنی...

Anonymous negin said...
به vivikh:
دوستم افراط در علاقه به یه نفر یه جور اختلاله که تو خیلی ها هست.باید ریشه یابی و حل بشه :)
من چون خودم درگیرش بودم گفتم بهت بگم شاید مفید باشه واست

Blogger Unknown said...
don sifon منظورتونو نمیفهمم چرا باید از بکارتش برای تزویر وخیانت استفاده کنه کسی؟

Blogger don sifon said...
منظورم تو این پست اینه که ابراز درده ممکنه بی خود باشه تا من بی خیال شم نه اینکه واقعا درد بگیره و این رویکرد تزویرآمیزه و خیانته به حس اصیل من

Blogger don sifon said...
منظورم تو این پست اینه که ابراز درده ممکنه بی خود باشه تا من بی خیال شم نه اینکه واقعا درد بگیره و این رویکرد تزویرآمیزه و خیانته به حس اصیل من

Anonymous anahita said...
تا به حال اینجوری بهش نگاه نکرده بودم!خیانت به حس اصیل یک مرد!جالب بودو البته روشنگر.
یعنی مردها میتونن تشخیص بدن که کی واقعا درد میکشه و کی داره نقش بازی می کنه؟
ولی درکل ،واقعا دردناکه.

Blogger Unknown said...
متوجه شدم . یه طرف دیگه قضیه هم اینه که حس منفی اون زمان خیلی واضحه . اونی که اینطور حتما رفتار میکنه حتما کارش همیشه همینه .
یکی میگفت به اینا میگن ویرجینای مقصر . با دول بازی میکنند اما فقط کون میدند
البته از دیدش ویرجین قاصر هم هست .