یه کلوم ختم کلوم: آقامون(خمینی) گفته"تا آمریکا آدم نشود با او مذاکره نمی کنیم". البته می شه گفته ی آقا رو دو تفسیر کرد که نتیجه هر دوی اونها در شرایط حاضر چندان فرقی نمی کنه. اما دو تفسیر ممکن برای تنویر اذهان: تفسیر اول اینکه جمعیت ایالات متحده آمریکا از حدود سیصد ملیون فعلی برسه به یک نفر(طبعا مذکر که همین شرط باز احتمال رو 50% کمتر می کنه) که بشه صفت آدم رو آن هم با فعل و ضمیر مفرد("شود" و "او") به اون اتلاق کرد. چیزی که طبعا الان اتفاق نیافتاده و نشون می ده طبق این تفسیر زمان مذاکره با آمریکا فرا نرسیده. به نظر شخص بنده با شناختی که از اَمام دارم یحتمل این می تونه خدعه باشه: وقتی یه نفر آمریکایی موند، ملت مسلمون بریزن سرش و با یک گنگ بنگ درست و درمون بجای سبک گفتمان منحوط غربی، مذاکره به سبک اسلامی رو به عنوان گفتمان جدید و غالب در گفتمان جهانی عَلَم(این عَلَم رو به هر معنایی که دوست داری برداشتش کن که هم جواب می ده هم ثواب) کنه. البته تازه در شرایط رسیدن جمعیت آمریکا به یه نفر هم مشکل این رو داریم که این یه نفر رو چطور در بین ایالات تقسیم کنیم تا اسم رسمی "ایالات متحده آمریکا"(بصورت جمع) که اگه بخوایم رسما مذاکره کنیم، باید با اون مواجه شیم، هنوز محلی از اعراب داشته باشه؟ در نهایت این توضیحات مارو به شق دوم تفسیر نزدیک تر می کنه: اینجا اَمام از بیخ و بُن خدعه کرده.. . شرطی محال گذاشته (کشور و انسان دو مفهوم ذاتا متفاوتن که هیچ جوره نمی شه یکی(کشور) به دیگری(آدم) استحاله شده) تا هم جلوی غربی های ابله اینجور وانمود کنه که توپ در زمین اونهاست در حالی که اراده ملت اسلامی یعنی جمع(این جمع رو هم به هر مهنایی که دوس داری معنی کن) نشدن در هیچ شرایطی با شیطان بزرگ رو محقق کنه.
نتیجه: اُباما اُباما=> بیلاخ