وقتی یکی از من بطور یه طرفه خوشش می آد دچار این مشکل می شم: از یه طرف پسش می زنم چون خُب علاقه یه طرفه است؛ از طرف دیگه از بُعد آداب معاشرت خود بخود سعی می کنم ناراحتی ای که به دلیل وجود من واسه یه نفر پیش اومده رو با رفتار دوستانه و مهربانانه جبران کنم. اما این رویکرد دوم(اغلب به کمک ویشفول تینکینگ طرف مقابل) به این تعبیر می شه که من هم نخ می دم و ماجرا کش پیدا می کنه و خلاصه... تازه آخرش وقتی منکر نقشت تو ماجرا می شی، به خاطر رفتار دوستانه ات این اتهام دور سرت می چرخه که تو هم کِرم داشتی.
پ ن: رویکرد مهربانانه جبرانی هم در نهایت خودخواهانه است؛ هیچکس دوست نداره تصویر بدی از خودش در ذهن یکی دیگه (حالا هرکی) باقی بذاره. البته این اصولا ربطی به عدم علاقه یا علاقه خاص به نفر نداره.
ویشفول تینکینگ بطور کلی یعنی تو واقعیات رو بر اساس اونچه که ترجیح می دی ببینی، ببینی؛ نه بر اساس واقعیت صرف اونچه که هست... بطور خاص تر این پدیده از سیمپتوم ها شایع فال این لاو شدنه که هر حرکت طرف رو می ذاری به حساب خودت و سیگنال دادن اون.
کمراد البرز من حافظه ام ضعیفه و طبعا یادم نمی آد. به هر حال شوما خوبی و بالطبع حرف شوما متین
بات ای ام نات گی