سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Thursday, December 04, 2008
دیدی ماجرای فوتبال تو برزیل چقدر داره شبیه برده داری می شه؟ می ری اونجا بر اساس کمبودی که تو تیمت داری بر اساس توصیه های یه سری دلال و یه سری فیلم و نتیجه تست ها و اینجور چرندیات یه مناسبش رو سوا می کنی و بر اساس قراردادی که بیشتر پولش می رسه به دلاله ورش می داری می بریش. یه چنین مکانیزم برده داری غریبی اون هم تو قرن 21 ام! بادم می اندازن تو گلوشون که "فوتبال در برزیل یه صنعته". بخوره تو سرتون اون صنعت مهوعتون که توش نوجوونای پابرهنه ماده خام و انسان-فوتبالیست های زبده محصولتونه...
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
نمی فهمم. چه ربطی به برده داری داره؟ اون جوون پابرهنه رو که به زور نمی فروشن به یه تنم.خودش راضیه . تازه باید خوشحالم باشه که کاز پیدا کرده. اگه وضعش بدتر شه که قبول نمی کنه. چپ زدی داداش.
تا باشه از این جور برده داریا.بلکه مام یه کاری پیدا کنیم. پولیم که به دلال می رسه نوش جونش

Blogger don sifon said...
دوست عزیز اون سیاهیم که قرن 17 ام از جنگلهای آفریقا می بردن آمریکا واسه بردگی نه تنها پاش برهنه بود بلکه ممکنه دولش هم برهنه بوده باشه و با رفتن به سرزمینهای متمدن لااقل لباس در حد پوشوندن دول گیرش می اومد! درباره رضایت هم فک کنم خنده داره رضایتی ناشی از فقر و بدبختی رو بشه به عنوان رضایت محسوب کرد! شاید نسل اول برده ها نه اما خیلی از نسل های بعدی برده ها به شرایطشون راضی بودن؛ نشون به اون نشون که ارتش جنوبی ها تو جنگ آمریکا حتی سرباز سیاه داشت(فیلم بربادرفته رو دیدی؟)؛ قدرت ترس از تغییر و تمایل به حفظ شرایط موجود رو که نباید با درست و غلط قاطی کرد. برده داری به دلیل غیر انسانی بودنش قبیحه حالا حتی اگه خود برده راضی باشه؛ دقیقا مثل مثلا مردسالاری که بی قید و شرط محکومه؛ حتی اگه فاطی کماندوی زن هم داشته باشی!
راستی چپ زدن از نظر من اصلا منفی نیست و از این تعریفت(به تعبیر من که تمجیده) ممنونم. نظر لطفته
ارادت

Anonymous Anonymous said...
نمی تونم دقیقا بگم درست میگی یا که حتما اشتباه می کنی ...اما اینو می دونم که عمربازی و درخشش این ستاره های برزیلی در فوتبال اروپا کوتاه است .یعنی یه روز یه بازیکن می یاد و خیلی فوق العاده بازی می کنه اما 2 روز بعد هیچ خبری ازش نیست.

Anonymous Anonymous said...
همون کامنت گذار اولی

والا آدم اگه فقیر باشه هم آدمه و
رضایتش رو می شه رضایت به حساب آورد.
حرف من اینه که اون جوون برزیلی خودش انتخاب کرده(و این اونو از یه برده متمایز می کنه) اون سیاه پوست قرن 17می احتمالا نرفته بود تو صف که به عنوان برده ببرنش. نسل بعدیش هم احتمالا به خاطر سیاه بودنش هیچ جا بهش کار نمی دادن یا به عنوان یه سیاه پوست آزاد جونش به خطر می افتاده یا به اجبار به جنگ با شمالی ها می فرستادنش و خوب این با شرایط مورد بحث کاملا متفاوته.

اون سیاهپوست قرن 17می قراردادی رو امضا نمی کرد، به خاطر کارش دستمزدی نمی گرفت. و اگر می خواست دیگه برده نباشه باید فرار می کرد. در حالی که بازیکن فوتبال مورد بحث با تمایل قرارداد امضا می کنه، بیگاری نمی کنه و دستمزدی رو می گیره که تو قرارداد باهاش موافقت کرده و اگه بخواد می تونه طبق قرارداد با صرف نظر کردن از یک بخش از دستمزدش به عنوان جریمه فسخ یک طرفه قرارداد، دیگه با اون تیم کار نکنه و مجبور نیست مثل جیمی تو هاکلبری فین فرار کنه.
حالا ابن که وقتی تو فقر گیر افتادی تعداد انتخابات محدود می شه و این خوب نیست یه بحث دیگس(هرچند بهتر از اینه که انتخابی نداشته باشی و از گشنگی تلف بشی).

تو همیشه تو انتخاب کردن کلمات دقیق بودی و تو کاربردشون وسواس داشتی(تو پست جدیدت راجع به پلی گامی و مونوگامی هم این دقت و وسواس هست)

اما تو این پستت یه پدیده ای رو که از نظر تو بد و از نظر من طبیعی و فعلا اجتناب ناپذیر هست رو بردگی دونستی که خوب با بردگی خیلی فرق داره.

اگه هم قبول کنیم که این نوع خرید بازیکن پدیده خوبی نیست (که از نظر من خوبه) به هر حال اسمش بردگی نیست. اگرم می خوای اسمشو بردگی بذاری باید روی چیزی که تا حالا بردگی نامیده می شد یه اسم دیگه بذاری.

بردگی دونستن این پدیده ظلم به خاطره برده های قرون پیشه(هر چند که من شنیدم که الان هم تو چند تا از کشورهای آفریقایی برده داری به طور رسمی وجود داره)

من طرز فکر کردن و استدلال کردنت رو خیلی قبول دارم و اون چیزی که باعث شد این کامنت ها رو بذارم صرفا این نبود که باهات مخالف بودم بلکه این بود که به نظرم سبک استدلال کردنت تو این نوشته خیلی فرق داشت با بقیه نوشته هات. برا همین توشتم چپ زدی. چون بر خلاف چپ هایی تا حالا دیدم هیچ وقت احساسی و شتابزده نمی نوشتی و
من اصلا فکر نمی کردم که ممکنه چپ زدن از نظرت تمجید باشه. من می خواستم حرصتو در بیارم که گفتم چپ زدی.تیرم به سنگ خورد:)ا