یه توضیح کوچولو درباره پست قبل: اعتراف می کنم که خیلی وقتها به زن ها به خاطر داشتن صفات زنانه شان حسادت می کنم و در مقابل اونها به خاطر ظهور گاه به گاه صفات مردسالار که ریشه تو ناخودآگاهم داره، شرمنده می شم. این رو گفتم که انگیزه ام رو عوضی نگیری. منظور من اصلا انتقاد به خود زنانه بودن نیست؛ حرفم اینه که طبق تجربه من، زنایی که زبانی بیشتر از این کلمه استفاده می کنن، اتفاقا اونهایی اَن که به نسبت بقیه کمتر زن اَن؛ یا به تعبیری صفات منتسب به مفهوم زنانه شامل حالشون می شه.
پ ن: به علاوه وقتی معترفم به این صفات حسادت می کنم، طبعا دیگه نیازی به فرافکنی این حسم به تنفر و پنهون کردنش پشت دیوار تحقیر(برداشتی که محتمله از پست قبل بکنی) نبوده.
اين خيلي جالبه ذهن يه مرد اينهمه شفاف هست و نسبت به زن اينجوري صادقانه فكر ميكنه
من هيچوقت از نوشته هاي شما احساس نكردم كه شما داري شعار ميدي يا به فرض خودتو پشت جمله ها پنهادن ميكني تا بخواي از حقوق زنها دفاع كني و خودت رو مطرح كني. اتفاقا برعكس. هميشه حرف حساب زدي
فقط قربان اون منطق و احساس مردانه ي متمايل به زنانه ات بشوم دن جان، بيا و كمي دشوار نويسي رو كنار بذار
به جان فراني جمله بندي هات تازگي ها سخت شده
دليلش رو نميدونم
شايد فكرت زيادي مشغوله
يا اونچه ميخواي بگي رو توي قالب كلمات نميتوني بگي كه اينجوري پيچيده ميشه
من خودم زياد دوست ندارم بابت نفهميدن يه پاراگراف ازت توضيح بخوام
ولي باور كنين كه نميشه از نوشته هاي خوب شما گذشت.
بنده هميشه از خوانندگان شمام و دوست ندارم چيزي رو كه نميدونم ازش بگذرم
خلاصه يه عذرخواهي كوچولو هم من به شما بدهكار بودم. براي اينكه متوجه نشدم اين توضيح مختصر رو براي اون پست گذاشتين كه همه چي روشن بشه
مرسي
دن جان
فراني