خودم رو تو موقعیت فاعل فعل نوازش نمی پسندم. معمولا خیلی خشک و مصنوعی از آب در می آن. برعکس تصور اولیه اتفاقا دلیلش اینه که فک کنم خوب بلدم نوازش کنم. البته "خوب" خیلی کلمه مناسبی برای توصیف این مقوله نیست... منظورم اینه که بر اساس تجربه متوجه شدم نوازشهام حتی بدون اینکه بخوام هم می تونن تحریک کننده شن. از یه طرف این مساله می تونه با خیلی ها که نمی خوام باشون سکس داشته باشم اما می خوام نوازششون کنم، مشکل دارم کنه. از طرف دیگه خیلی وقتها قصد ندارم آدمهایی که بسیار هم برایم جذابن رو با نوازش تحریک کنم؛ بلکه فقط می خوام نوازششون کنم... یعنی دوست ندارم فک کنن نوازشم غرض مرض داره و می خوام این واقعیت رو بدونن که همدلی و محبتی که تو اون شرایط با نوازش می خوام بهشون منتقل کنم، خالصه. خلاصه شاید فقط نوازشهای تو سکس مستثنی است؛ چون طبعا تو اون شرایط همه چی یه کله می شه.
ميم.