بین انتلکچوال های جوون ما خیلی مرسومه وقتی شکست عشقی می خورن، بجای اینکه بیان مثل آدم درد اصلیشون رو بگن، گیر می دن به زمین و زمون. بی خیال هم نمی شن تا وقتی بهت تفهیم کنن که زندگی کاملا پوچه و همه چیز گهه و هر روز هم گه تر می شه. بدبختی اینجا است که یه جورایی بطور کلی راستم می گن؛ اما انگیزه شون واسه ور رفتن با این قضیه شدیدا حرص من یکی رو در می آره. فک کنم تصویر روشنفکریشون انقد واسشون مهمه که ضایع است بگن به دلیل ناکامی عشقی به هم ریختن. هر چند خیلی از اوقات نوع رابطه و عشقشون چنان کلیشه ای و داغونه که هرکی جاشون بود، خجالت می کشیدم!