سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Thursday, September 25, 2008
دوستی بهم گفت"تو با وجود اینکه مبهم نیستی؛ قابل اعتماد نیستی". درباره مبهم نبودن حرفش از این جهت درسته که به نسبت از اکثریت شفاف ترم و الا بطور مطلق حرفش اشتباهه چون منم نهایتا بتونم ترانسپرانسی پنجاه شصت درصدی داشته باشم... اما ماجرای قسمت دوم حرفش کاملا برعکسه یعنی بطور نسبی من از اکثریت آدمها قابل اعتمادترم و حرفش بر این اساس اشتباهه اما بطور مطلق حرفش حرف درستیه. البته من معتقدم هیچ آدمی قابل اعتماد نیست و گمون نمی کنم بقیه در مجموع فرق چندانی با من بکنن. اما یه نکته هست درباره این جمله قابل اعتماد بودن... من فک می کنم فرق هست بین حقیقتا قابل اعتماد بودن و توانایی ایجاد حس اعتماد در طرف مقابل. اما برای هردو شاید همین یه واژه بکار می ره که ریشه اشتباهاتی می تونه باشه. من به نسبت دیگرون در ایجاد حس اعتماد در طرف مقابلم ناتوان ام نه به این دلیل که دیگردون از من استیبل ترن؛ بلکه چون به نسبت شفافیتم بالا است. چون نمی تونم درباره برداشتم از ذات انسانی که خودم هم شاملشم تا جایی که ازم بر می آد به دیگرون دروغ بگم. به دیگرون کاملا حق می دم از من به دلیل عدم ایجاد حس اعتماد دوری کنن؛ به هر حال آدما(ناخودآگاهشون) از جمله خودم بر اساس تصاویری که از اطرافشون بهشون می رسه، زندگی می کنن و اگه قرار باشه احساس آرامش کنن می کنن. حالا چه حقیقت چه فقط تصویر... اما این به معنی دردناک نبودن شرایط نیست. من هم نیازهای روانی معمول بقیه آدم ها رو مثل دوست داشته شدن(جنسی و غیر جنسی) دارم. اما احتمال بر آورده شدنش با توجه با توضیحات بالا مجموعا خیلی کم می شه و این عادلانه نیست.
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
میشه اسم وبلاگت رو اینطوری خوند: off towbe :)