سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Tuesday, June 10, 2008
در امتداد پستهای قبلی... شاید اشتباها فک کنی که همین که دارم به این لجن های ذهنی اعتراف می کنم نشون دهنده اینه که پشیمونم و قضیه حله و می شه رو اخلاقیات من حساب کرد. اما بذار یه تفسیر دیگه از این حرکتم بکنم که ببینی اینم در یه سطح دیگه می شه در امتداد همون تفکرات باشه. اولا وقتی من به این صراحت به گند و کثافتهای درونم اعتراف می کنم، پشتش این هست که بازم خودم رو از همه بقیه آدم هایی که به اینجور لجنهای ذهنی خودشون معترف نیستن، جدا می کنم. یه جورایی با این حرکت هم دنبال همون فردیت خواهی سرطانیم رفتم هم از مشارکت با اونها یه جورایی تبرئه جستم. چیز دیگه ای که تو این مساله تو ذوق می زنه اینه که شاید بقیه از اینکه لجنهای ذهنیشون رو به نمایش بذارن به حق ابا دارن. و شاید دلیل اینکه من اینکارو به سادگی می کنم این باشه که برایم در ترکیب "لجن های ذهنی من" این "من" اونقدر ارزشمنده که گندی "لجن های ذهنی" رو تحت اشعاع قرار می ده و برعکس بقیه مثل آب خوردن درباره شون حرف می زنم و این مساله بیش از پیش متهمم می کنه تا تبرئه!
پ ن: همه این توضیحات طبعا درباره پست حاضر هم صادقه