سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Monday, June 09, 2008
متوجه حقیقت شرم آوری شدم. اخلاقا و رفتارایی که بیشتر از همه نفی و تحقیرشون می کنم، اونایین که یا در یه برهه ای از زمان داشتم(که هنوز به هر حال شمه ای از اون توم هست) یا همین الان دارمشون... دو تا دلیل برای این تنفر پیدا کردم که که انصافا هردوشون عذر بدتر از گناهن: اولیش اینکه از اکثر آدمهایی که در گذشته بودنم منزجرم و درواقع همین انزجار عامل تغییرشون بوده. طبعا اونجور رفتارها چون مثل آینه گذشته خودم رو می آرن جلو چشم، چیزایی که می خوام فراموششون کنم، برام زننده ان. دومیش که وحشتناک ترم هست اینه که از رفتارای دیگرون به دلیل فردیت خواهی اگزجره و سرطانیم زده می شم. یعنی چون اونها مثل منن و این مساله یه جورایی یگانه بودن فردیتم رو زیر سوال می بره، خودشون و رفتاراشون رو ترد می کنم؛ تازه من چون منم اصلیه ام و دیگرون طبعا فِیک! به علاوه ممکنه یه کردار خاص رو لوث کنن!