سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Sunday, April 06, 2008
هربار که یکی برام مشاهداتش از خرق عادت یکی از دوستان چیره دست در ماورا الطبیعه تعریف می کنه، به سرعت پیشنهاد می دم که با طرف قرار بذاریم بریم اگه یه خرق عادت کوچک هم تحت شرایط کنترل شده من انجام داد من به همه اینجور برنامه ها ایمان قلبی می آرم. مثلا اگه شمشیر رد می کنه از تنش، شمشیر نخواستیم از همین جا کارد آشپزخونه رو بر می دارم بریم یه رستورانی جایی باهاش قرار بذاریم. هر جای ایران هم باشه پاشیم به خرج من با ماشین من بریم. الکی هم حرف نمی زنم؛ اگه چنین چیزی ببینیم قطعا شروع می کنم به تغییر ذهنم. اما با مزه اینه که همیشه پیچونده می شم. اگرم زیادی اصرار کنم می گن طرف حاضر نیست از این استعداد خارق العاده اش برای گذشتن از امتحان اعتماد دیگران استفاده کنه و تو باید اول ایمان داشته باشی! به نظر من که این اوج بی اخلاقیه که تو از عالَمی به قول خودت به این عظمت باخبر باشی و برات اصلا مهم نباشه بقیه رو از چنین جهل عظیمی در بیاری. باز دانشمندا رفتارشون در این زمینه ها خیلی اخلاقی تره که یکی از لذت هاشون آگاه کردن بقیه است. حالا سوال اساسی من اینجا ایت که مگه نمی گین این توانایی به همه داده نمی شه و افراد برگزیده ای چنین توانایی هایی دارن؟ چرا این افراد که از چنین فیلترهای سختی می گذرن، در این زمینه انقد بی اخلاق و متکبر می شن؟ من که دانشمندا رو افراد شایسته تری برای داشتن اینجور توانای هایی (در صورتی که وجود داشته باشن که به نظرم شارلاتان بازین) می دونم چون رویکردشون کاملا اخلاقی تره!