سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, April 12, 2008
(فک می کنم مطلبم در نهایت بیشتر شبیه چیزی در جواب این در اومد.) مشکلات زنانه این تیپی رو می شناسم و اگه زن بودم احتمالا بهمینا برام می شد درگیری شدید ذهنی(که الانش هم می برم اما نه بطور مستقیم). اما مساله اینه که مردهام از فقدان دیگه ای رنج می برن که شاید بر عکس بسیاری از زنا حتی خودشون نمی فهمن از چی... شاید یه عمر اذیت شن و در نهایت به سمت دادن احکام احمقانه ای مثل اینکه زنا شیطونن و ایجور خزعبلات(حرفایی که شاید یه خوراکگی واسه چرند گفتن تو جمعهای مردونه باشه، اما در عمل هیچ مشکلی رو حل نمی کنه) کشیده شن، اما هیچوقت نفهمن چرا. چیزی که باعث می شه که مردا حتی نفهمن دردشون از کجاست اینه که ایدئولوژی مردسالاری همواره هندونه می ذاره زیر بقلشون که شما برنده این. زنها برای اغوا و تحریک شدن معتاد به این شدن که همواره خودشون رو شده از چشم دیگران و پارتنرشون ببینن. کی معتادشون کرده؟ خب معلومه گفتمان مردسالار حاکم. اما مردا رو هم معتاد کرده به مطلقا دیدن. مردا لذت دیده شدن رو گم کردن و تنها چیزی که تحریکشون می کنه دیدنه و دیدن. دیدینی که هیچ وقت نمی تونه مطلقا خوب باشه و نیاز به تکمیل شدن توسط دیده شدن داره. بالاخره تو تو رابطه با یه نفر موهای نتش رو هم باید یه روزی ببینی و ذهنیت دفرمه شده ات توسط مردسالاری شاید هیچوقت اون صحنه رو فراموش نکنه و یه رابطه که تا اونروز برات لذت بخش بوده و می تونسته با مواجه نشدنت با اون صحنه باز هم لذت بخش بمونه، تبدیل می شه به یه جهنم ذهنی جدایی و عذاب وجدان. واسه همین مطلقا دیدنه که مردا همیشه تشنه ان. همشون برای تحریک آنجلینا جولی می خوان که خُب چون همشون برد پیت نیستن از این خبرا نیست. واسه همینه که مردا مشتری های پرو پا قرص فشن هان. رویایی که اقلب تو زندگی واقعیشون هیچوقت تحقق پیدا نمی کنه. قطعا چنین حالتی اگه از بیرون نگاهش کنی حالت آرامش بخشی نیست. یه جور استسقای جنسی. شاید در واقع تعادلی بین دیدن و دیده شدن اون چیزی باشه که در سکس جواب بده که مردسالاری حاکم هردو جنس رو ازش محروم کرده؛ حالا هرکدوم به نوعی. شاید واسه همین باشه که همه مرد و زن از سکس می نالن و مراکز مشاوره جنسی هر روز بیشتر از دیروز شلوغ می شن. فک کنم اینجور مسائل بهترین مثالها برای اینکه درک کنی تو نمی تونی یه نفره با درست کردن ذهن خودت فرای این حرفا(مثلا ایدئولوژی مردسالار حاکم) زندگی کنی و نیاز برای مبارزه اجتماعی برای تغییر شرایط بیرونی لااقل برای اینکه آیندگان وضع تورو نداشته باشن، غیر قابل چشم پوشیه. ناخودآگاه در کودکی توسط کلیشه های مردسالارانه حاکم بر جامعه شکل گرفته و مساله تحریک جنسی برخاسته از اونجاست؛ حتی اگه بهش آگاهی پیدا کنی بخوای باهاش مقابله کنی به این راحتیا کاری ازت بر نمی آد. حتی شاید هیچوقت نتونی از پسشون بر بی آی. تنها راه حل طبعا نه برای خودت(که ناخودآگاهت یه جورایی در کودکی بازگشت ناپذیرت دفرمه شده رفته)، بلکه برای نسلهای بعدی اینه که کاری کنی که گفتمان حاکم برجامعه دیگه از کودکی کلیشه های جنسیتی مردسالارانه رو نکنه تو مغزشون. یعنی مبارزه اجتماعی گسترده بر ضد مردسالاری. مبارزه ای که به دلیل سرکوبگری مردسالاری برای هر دو جنس (با وجود تفاوت شکلی)، همکاری مردان رو به شدت می طلبه.
پ ن: برداشت من کاملا شخصی و شاید حتی بی ارتباط به اصل پستی که بهش اشاره کردم بوده باشه و مسئولیت این برداشت با منه. در واقع یه جورایی اون انگیزه ای برای نوشتن یه ماجرایی که همیشه تو ذهنم می لوله.
پ ن2:در ارتباط با این می تونین اینارو(1 2 3)بخونین.