سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Tuesday, April 01, 2008
یه خاطره از سفر کویر: شب تو چادر خوابیده بودیم. خیلی دیروقت بود. دو تا از دوستان اکیپ خودمون بیرون چادر ما داشتن همدیگه رو می کردن تو کیسه خواب و مخصوصا جوری با هم حرف می زدن که می شد از حرفاشون برداشت جنسی کرد. مثلا"زیپت کدوم وریه؟... بابا تکون نخور بذار کارمو بکنم... بچرخ به پشت... چرا انقد وول می خوری نمی ذاری؟... آها آ آ آ داره می شه ها..."من و جذاب رمان روسی خون داشتیم از قهقهه خفه می شدیم. اما قسمت بد ماجرا این بود که اون پسر دیگه که طبعا تو چادر ما بود، هی پدرانه به جذاب رمان روسی خون گیر می داد که "سسس فلانی... بقیه خوابن".اَه اَه اَه... به تخمم که بقیه خواب بودن. مگه طرف صغیره که خودش نمی دونه کی و کجا چیکار کنه چیکار نکنه؟ بقیه اگه شاکی بشن خودشون زبون دارن می گن. اونم مسولیت خنده های خودش رو خودش به عهده می گیره و لازم نیست کسی مسئوول کاراش شه. نکته روشنگر اینجا است که طرف به من یا اون دو تنفر دیگه که داشتن مارو می خندوندند کاری نداشت و مخاطب مستقیم حرفاش تنها دختر جمع شلوغ باز اونشب بود. من که از این تریپ لله بازی به شدت متنفرم و نمی دونم چطور طرف می تونه لذت همخنده شدن با کسی که دوسش داره رو با این موضع آقابالاسری مزخرف تاخت بزنه. بابا اصلا طرف همونجوری که هست زیبا و جذاب می تونه باشه نه هرجور دیگه ای که سعی کنی بطور مصنوعی تبدیلش کنی به اون. به هر حال من که اون لحظات از ته دل شاد بودم و اون همخنده شدن شبانه با کسی که دوسش داشتم، یکی از خاطرات خوب سفرم شد؛ هرچند دیدن این تریپ پسره طبق معمولِ این سفر عیشم رو منقص کرد...