سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Friday, February 15, 2008
این چه بساطیه؟ چرا هرچقدر هم یه آدم حسابی باشه، به مساله ماورا الطبیعه که می رسه بطرز عجیبی مخش بالاخره از یه زاویه ای تاب ور می داره؟ من این رو الالخصوص در دخترا دیدم که شاید دلیلش ارتباط بیشتر از نظر تعداد با دخترا بوده باشه. فک کن دختری که رمانهای داستایفسکی رو از بره و هرچی رمان که بگی و نگی رو خونده یه هو بیاد سعی کنه برات روح رو اثبات کنه! اونم با استدلالهایی در حد شیخ پشمک شبستری. یعنی در این حد که بدون اینکه بدونه زیست شناسی جواب خیلی سوالها رو داده بطرز طوطی واری برگرفته از کتابای دوزاری سعی کنه علم باوری رو نقض کنه. مثلا بیاد به پروسه یادآوری دست بندازه که بگه روح وجود داره! بابا به پیر به پیغمبر دوستون دارم نمی خوام در این حد ببینمتون. نکنین اینکارارو...
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...
moshkel az khodete baradre man!
romane dasta khundan ham shod melak?neptune!

Blogger don sifon said...
رمان داستان خوندن ملاکه خیلی هم ملاکه... این رویکرد که رمان حسابی رو با داستان حسین کرد صرف خط داستانی داشتن یکی کنی، از علامتهای اینه که رمان زیاد نمی خونی یا رمان خون حسابی نیستی. کسی که حسابی رمان حسابی خونده باشه به احتمال خیلی خیلی زیاد شعور بسیار بالایی خواهد داشت و من بر اساس این احتمال بالا، رمان خوندن یه نفر رو پیشاپیش به عنوان ملاکی برای شعور به حساب می آرم. در نهایت وقتی من درباره کسی اینطوری صحبت می کنم فرق یه داستان خون رو با یه رمان خون می فهمم...