این بابا یه دوره ای همکلاسیم بود... از اون خرخونای درجه یک که همیشه نمره اول بود و می شد ملاک برای نمره دادبه بقیه و واسه تنبل منبلایی مثل من خاری بود در چشم. خلاصه فک کنم نفرین های او زمان ما الان جواب داد! خلاصه فهمیدی چرا من دنبال پذیرش گرفتن و رفتن نبودم هیچوقت(در حالی که همه دانشگاه های درجه یک التماسم می کردن!)؟ خوب بود الان من به جرم ممه بوسی تحت محاکمه بودم و رسوا علی الله شده بودم؟
ایده ساختن یه فیلم نیمه مستند در باره این حرکتش به ذهنم رسید با عنوان "ممه بوس در آسانسور" نقش اول رو خب طبعا برای خودم کنار گذاشتم چراکه بالاخره روحیات این بابا رو می شناسم(انگیزه ام فقط هنریه و لاغیر). مونده یه کارگردان و تهیه کننده که این دومی باید یه صاحب ممه مناسب پیدا کنه. طبعا صاحب ممه هم باید دارای شرایط ویژه ای باشه. جوری که یکی مثل من نتونه از ممه هاش در آسانسور بگذره...
پ ن:ترجمه اون لینک بطور خلاصه یه چی تو این مایه هاس که پسره تو آسانسور دستای دختره رو زده کنار و ممه اش رو بوسیده و دختره رفته شکایت کرده و پسره رو برای دو ماه انداختن زندون!
پ ن2: بَه چه بساطی را افتاده. بیچاره رسوای عام و خاص شده که:
1 2 3 4 5
ندارن؟