دوکامنت برای من و امثال من:
"به دلیل بی حرمتی ها یی که به پیامبر بزرگ اسلام کرده اید از هر حرام زاده ای حرام زاده ترید ...شما به تعبیر قر آن کریم از هر حیوانی حیوان ترید که در سایت تان شرح زنای با محارمتان را می نویسد و در همان حال به پیامبر توهین می کنید"
"اولین بار است که وبلاگتان را می بینم. اما راستش را بخواهید حالم به هم خورد... بچه مایه دارهای سرخوش بیکار! می شناسمتون! برید وباتونو آپ کنید. بدو عزیزم! نه اول شیر قهوتو بخوربعد جیشتو بکن بعدم بدوسراغ وبلاگ"
حالا بذارین تصویر این دوستان مهربان را ترکیب کنم: سر ظهره و من نشستم تو رختخوابی مجلل و خدمتکارمون برای 10 امین بار از صبح شیر قهوه آورده تا بتپونه به من. غرو لند می کنم "نمی خوام به خواهرم بگو بیاد". نمی ره و با شرط اینکه اگه بخوری به خواهرت می گم بیاد، به زور شیر قهوه رو می ده بهم. می ره و بعد خواهرم می آد. تا پاشو گذاشت تو اتاق می پرم سرش و میل همیشه در حالی که دارم به پیغمبر و علی فحش می دم و یه لیوان شیر کاکائو دستمه و گاهی بهش لب می زنم، به خواهره تجاوز می کنم...
پ ن: من که مرده تخیلات دوستانمم که هرکدوم از ظن خود یار می شن و باعث می شن بفهمم معمولا چی تو ذهن اون تیپ خاص از آدمها می گذره