از دور که به چراغ قرمز نزدیک می شدم، تعداد زیادی از گل فروشان خیابانی با دست های انباشه از دسنه های گل تاج خروس به سمتم جاری شدن. سرعتم رو کم کردم تا مدت زمان مواجهه با این صحنه درخشان-حرکت من و جوی گلها به سمت هم- رو هرچه بیشتر کِش بدم... در نهایت از یکیشون یه دسته گل هم خریدم. موقعی که حرکت کردم به دسته گل نگاه کردم و تنها یه لحظه به خاطر قیمت
ْ احساس غُبن کردم؛ اینجور مواقع فراموش می کنی که برای خیلی از قیمتهایی که می پردازی، پیشاپیش دریافت کردی. فک کنم اگه می خواستم اون صحنه رو مصنوعی هم درست کنم، باید خیلی بیشتر از این حرفا می سلفیدم.