سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Wednesday, July 11, 2007
خواب دیدم دارم می­رم وسط یه معرکه. یادم نیست سر چی شلوغ شده بود. جالبی­اش این بود که من قبل از اینکه برم وسط گود، در موازات پیرهن و ساعت در آوردن، تخمامو در آوردن گذاشتم تو یه کیسه و آویزونش کردم یه جایی... از سه جنبه می شه ای حرکتو بررسی کرد:
- عاقبت اندیشی من از این لحاظ که نمی خواستم خدای نکرده به خایه های گرامی در درگیری صدمه­ای بخوره؛
- حماقت در این حد که بعد یه عمر کشیدن بار این عضو بی­خاصیت، دقیقا جایی که به­اش نیاز داشتم از خودم جداش کردم؛
- ترکیب پارادوسیکال باخایگی و بی­خایگی...
پ ن: استاد دوست داشتنی فمینیسم من این اتفاقو دلیل بر نقص فمینیست بودنم تشخیص داده. اما مگه اینکه ناخودآگاهم بر این پایه استواره که خایه اصلا عضو بدرد بخوری بالخص تو درگیری نیست(بر عکس تصور عموم که اونو مرکز شجاعت می دونن)، ریشه دار بودن عقاید فمینیستی منو نشون نمی ده؟