سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, June 23, 2007
زنی که پشتش به منه مشغول شیر دادن به یه بچه است. بهش نزدیک می شم و از پشت حلال گرم کتفهاشو بغل می کنم و صدای شیر دادنو با پوستم لمس می کنم. صدای آشنای جریان مایع در مجرایی متخلخل منو به خلصه می بره. صدایی شبیه صدار عبور هواپیمایی در دوردست یا ریخته شدن جریان آب به درون استخر وقتی تو زیر آبی.
پ ن: اصلا مهم نیست اون بچه بچه من باشه(اصلا ترجیح می دم نباشه؛ چون بطور کلی تصور بچه خودم هرعیشی رو می تونه خراب کنه) یا حتی بچه اون زن. مهم شیر دادنه و لامسه؛ و البته جذابیت زن به عنوان جنس متفاوت برای من.
پ ن2: حتی شاید گوشمو بین دو شونه و روی مهره های پشتش بذارم.