خودسوژهبینی ناخودآگاهم نمیذاره از داشتن پارتنر جنس متفاوت لذت ببرم؛ چون این ذهنیت رو در خودم میبینم و ازش متنفرم. ترجیح میدم همونجا ته لجنهای ناخودآگاهم بمونه و هیچوقت جلو چشمم ظاهر نشه. تنها راه حل اینه که کسی که در حد خودمْ خودسوژهبین بشه پارتنرم؛ تا این ناخودآگاه مریض من خود بخود سرکوب شه و ماجرا رو به تعادل لذتبخشش برسونه. اما منطقی است در دنیایی که هجوم کلیشههاش من و امثال منو به مرض خودسوژهبینی ناخودآگاه مبتلا کرده، اکثریت غریب به اتفاق مادهها هم خوداُبژهبین ناخودآگاه باشن. اینجا است که گاهی به این نتیجه میرسم که شاید راهی جز همجنسخواهی ندارم؛ اما متاسفانه هیچجوره از لحاظ ارگانیک با سکساَپیل مرد حال نمیکنم. این مسائل مجومعاً باعث شدن که کرکره پایین باشه...
پ ن: ناشناس عزیز نمی دونم تو همون ناشناسی که حرف منو درباره عبارت "فمینیست لزبین" نگرفت یا نه. اما به نظر یکی می آین؛ چون مساله مون تکراریه و باز هم حرفهای منو درست نگرفتی! من کی گفتم دنبال دخترخوداُبژهبین ناخودآگاهم؟ حرف من برعکس بود. لطفا یه بار دیگه بخون. البته قبول دارم یه مقدار نوشته هام قروقاطی می شه؛ ولی نه دیگه تا اون حد که برعکس حرفمو برداشت کنی...