دیشب شلوغ شده انگار. من که اصلا برام جالب نبود؛ بهخاطر موضوع شلوغی. عین 30 سال پیش فقط وقتی صحبت رزق و روزی پیش کشیده شد، خون مردم به جوش اومد. نه وقتی که یکی سالها تو زندون بود تا فراموش شه؛ نه وقتی که یه نوجوون رو اعدام میکردن؛ نه وقتی که به خاطر حجاب میزدن تو صورت یکی دیگه؛ نه وقتی... مردهشور این معاش رو ببرن؛ ما آدم نمیشیم.
پ ن: خسففبابم اگه تا آخرین قطره سهمیه ام رو استفاده نکنم. شده بنزین میزنم میریزم تو جوب!
پ ن2: میدونم میدونم من یه آدم سیرم که درد گشنگی رو یه بارم تو زندگی ام نکشیدهام. اما یه آدم سیر هم مثل یه آدم گشنه حق نظر داره و حق داره از موضوعی متنفر باشه؛ به شدت هم متنفر باشه.