بارها گفتم تبعیض جنسی به ضرر مردا هم هست. اما یه مثال ملموس: من که سرویس شدم بس که وقتی تو تاکسی یه مونث از 12-13 ساله الی 60 ساله(!) کنارم می شینه، خودمو جمع و جور می کنم. وقتی اوضاع ناجورتر می شه که تاکسی با سرعت می ره تو پیچ و طبق قانون گریز از مرکز و معادلات نیوتون قراره به شدت به سمت فردی که کنارم نشسته متمایل شم در حالی که باید قهرمانانه در برابر طبیعت حرکت اشیا وایسم. یا وقتی پول تو جیب شلوارمه و برای اینکه دستم بره توش، باید کمی خودمو کج کنم(معمولا اینجور مواقع تا زمان پیاده شدن بی خیال حساب کردن کرایه می شم)... خلاصه این بدبینی عمومی زنا (محصول شرایط فعلی) می شه اتهامی که تو هر روز و هر لحظه باید خودتو ازش تبرئه کنی و موضوعی تو ذهنت که نمی تونی لحظه ای فراموشش کنی...
این قضیه و خیلی از چیزایی که گفتی درسته اما به دلیل پیدایشش توجه نکردی
همین هفته پیش بود دقیقا من تو یه تاکسی نشسته بودم و وقعا تو دنیای خودم بودم دیدم یه چیزی رو سینم سنگینی میکنه بعد نگاه کردم دیدم دست کناریمه که رو سینمه.شاید باورت نشه یا خیلی اغراق آمیز باشه اما من واقعا تو دنیای خودم بودم و این قضیه رو تا چند دقیقه نفهمیده بودم انگار...
وقتی یه همچین اتفاقایی تو جامعه واسه یه زن میفته خیلی تو دیدش و رفتاراش تاثیر میذاره هر چه قدر هم بخواد منطقی برخورد کنه