معمولا من با پارتنرم یا کسی که ابایی ندارم پارتنرم بشه، نسبت به دیگر دختران در ژرفای بسیار بیشتری ارتباط برقرار می کنم و صحبتهای عمیق تری باهاش ردو بدل می کنم. دوستان بدبین این مساله رو به انگیزه جنسی در همه گردوخاک کردن های روشنفکرمابانه مرتبط می دونن. البته من ابایی از این نگاه ندارم چون اصولا انگیزه جنسی را سرزنش آمیز نمی دونم؛ اما این تفصیر را واقعی تر می بینم که: در مقابل یک دختر که تمابل جنسی بهش ندارم، ناخوداآگاه می ترسم اگر به ژرفای ذهنِ هم سر بزنیم، به من علاقه جنسی پیدا کنه؛ و با توجه به عدم تمایل من، مساله به ناراحتی اون و عذاب وجدان من بیانجامه. خلاصه این یکی از کمبودهایی است که در دوران بی پارتنری حس می کنم و این آزادی درونی برای تماس روحی یکی از انگیزه های اساسی من در تمایل به داشتن پارتنره.
(be in migan shookhi dar hadde ensaane neanderthal) :))))