اینروزا حس می کنم ذهنم تغییر کرده ولی هنوز برای خودم غریبه است چرا که برای تحلیل شکل جدیدش ذهنم نیاز به زمان داره. واسه همین اصلا چیزهای شکل یافته ای که می تونم بنویسم برام انگیزه نوشتن نمی شن چون تاریخ مصرف گذشته به نظرم می رسن؛ به علاوه ذهن جدیدم رو هم به همون دلیل محو بودنش نمی تونم بیان کنم. البته بازم مثل همیشه با این توهم درگیرم که شاید دیگه دوران نوشتن تموم شده اما به دلیل بارها و بارها تکرار شدن این سیکل، از لحاظ منطقی بعید می دونم.