بابا این مردم شورشو در آوردن. رفتم دکتر و منتظر نوبت نشستم. در حالی که کونمو برای آمپول گرم می کردم از اطرافم هم غافل نبودم. هر وَر نگا می کردم یه زوج می دیدم که مرده زن مریضشو آورده بود دکتر. اونم چه زنای خوشگلی دین کسده ها. بابا یا زن نگیرین یا اگه نمی تونین خودتونو کنترل کنین، به فکر قشر مستضعف هم باشین و خوشگلاشونو نگیرین. یا اگه گرفتین به عزبای کیر به دست و آمپول به کونی مثل من رحم کنین و با مامانشون بفرستینشون دکتر!
پ ن: لازم به ذکره من احتمالا یه سمپاتی ای نسبت به زن بدحال دارم. البته بدحال جسمی. زمان متاهلی هم عشقولانه ترین زمان از نظر من وقتی بود که خانوم مریض می شد و من مشغول تیمارداری.