سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Friday, January 26, 2007

در روزهای شور حسینی بد نیست روایتی نقل کنم از مرحوم مادر مادر بزرگم یا مادر بزرگ مامانم(فرقی نمی کنه)، بتول خانم.

"شیخی بر بلندای منبری جلوس کرده بود و در عزای حسین وعظ می کرد. ناگهان بر او بند و بساط زنی از میان شنوندگان معلوم گردید و این سخنان بر زبانش جاری شد:

خروشان و خروشان و خروشان

در دروازه نحست بپوشان

مگر زرنیخ نبود پشمش بریزی؟

مگر سوزن نبود درزش بدوزی؟

و جمعیت که در شور حسینی مغروق بود، نعره می زدند:

قربون دروازه نحست برم..."