از دیدن آدمای دِفرمه حالم به هم می خوره؛ مخصوصا اگه بخوان این جونورها رو به عنوان انسان برترِ و سرشار از معنوایت به خوردم بدن.
نشسته بودم تو ماشین رادیو باز بود. داشت یه نمایش رادیویی از اتفاقات صحرای کربلا پخش می کرد: یه سری از مردا رفتن آب بیارن همشون مُردن. زن یکیشون داشت زار می زد که زن دیگه ای اومد دلداریش بده. جواب داد "من به خاطر شوهرم اصلا ناراحت نیستم چون می دونم تو بهشته و اوضاش ردیفه... من به خاطر مظلومیت فرزند پیامبر گریه می کنم." یعنی اینکه -تخمشم نیست مردی که تا همین دیشب لااقل همخوابش و محرم نوازشاش بوده مرده- نشانه اوج حماسه است که من باید حالی به حالی شم از دیدن این همه معنویت خلوص و جونوری که غم و حسرت و دلتنگی حالیش نیست. :-&.
in khanume ehtemalan fek karde un huri beheshti khodeshe nahaiatan!
:D
تریپ زن غیور و از این حرفا....
نمی دونم واقعا...!
بیا از اون ورا!
خب حتما نفسش از جای گرم در میومده البته
:D