تو اسباب خونه بابابزرگم می گشتیم؛ یه نوار از دوران طفولیت پیدا کردیم. گویندگان این اثر هنری من و خواهرم بودیم همراه دختر خاله و پسر خالم که به تناوب در لوکیشنهای مختلفش حضور داشتیم. در یکی از سکسانسهای بسیار هنری بنده به عنوان مریض رسیدم خدمت دختر خالم و ایشون منو آمپول زدن!!! اینم از آمپول بازی سالهای خوش کودکی اینجانب.
*yare dar zabane mashadi ma'naaye hamaan yaaroo ra midahad