سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Friday, January 05, 2007

من بر خلاف اکثر پسرا وقتی تو خیابون می گردم، کس و کون مردمو دید نمی زنم. نه به خاطر اینکه دوست ندارم یا نمی کشدم؛ بلکه به خاطر اینکه از خودم، از خواری ذهنم خجالت می کشم. این خجالتم با دونستن اینکه اون دخترا هم انقد خوارن که برای جذب نگاه امثال من چیسان فیسان می کنن، درست نمی شه. اگه یه انگیزه باشه منو به رفتن از اینجا تشویق کنه رسیدن به جاییه که توش نگاه خودم نه به خاطر شرم بلکه به خاطر علی السویه بودن قضیه، حتی به طرف دختر لخت و پتیشم(البته بدیهیه جز اونی که طرف خودمه)، نگرده. اما آرزوی بزرگتری دارم که واسه قطره ای در هزار بودن، حاضرم پاش اینجا بمونم؛ اینکه روزی همه این چشمهای تشنه، سیر باشن و آروم. چون می دونم چه خواری و چه دردیه…

پ ن: من اصلا آدم چش پاکی نیستم. چش پاک کسیه که کس و کون مردم واقعا براش علی السویه باشه نه من که به انگیزه خودخواهانه سبک نکردن خودم و با وجود تمایل شدید چششمو به زور نگه می دارم. به علاوه چش پاکی به نظر من اصولا صفت خوبی نیست؛ آدم طبیعی باید درباره فرد یا افرادی که ازش خوشش می آد، شدیدا هیز باشه؛ فقط چش سیری نسبت به عموم حالت مناسبی برای درون خود منه...

3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
agsar na aksar!!! ;)

Anonymous Anonymous said...
man sob har kari kardam ke in comment duni to ro vaz konam nashod!
hala shod
:d
vali commentam dar khususe in matlabet yadam raft!
vali in ro yadam munde ke begam man be to pesare chesh o gush pak eftekhar mikonanm
:D

Blogger delirious said...
بابا بیخیال حالا یه کس و کون که این حرفا رو نداره