همین الان پیرمرد مُرد. آدم خاصی نبود یه مرد ایرانی با همه خصوصیات معمولش. مثل همه مردای ایرانی تا آخرین روزا دوست داشت همه فک کنن دن ژوانی بوده واسه خودش(حالا بودن نبودنش مهم نیست). این روزای آخر بدنش آخرین زوراشو زد تا حدی که روی کله کچلش موهای سیاه در اومده بود... به هر حال مردن بعضیا جدا از خودشون واسه آدم پایان یه دورانه و یه تفکر... قضیه پیر زن هم همینطور بود. از وقتی مرده دیگه هیچکس درباره مرتضی خان، درباره قمار، درباره شالیزارای موروثی... صحبت نمی کنه. باید منتظر حذف شدن بسیاری از کلمات و مفاهیم باشم... شاید دن ژوان، دختر ارمنی و... خیلیای دیگه که تا وقتی نبودشون تو چش نزنه، به ذهنم نمی رسه.