اونوقتا که ویدئو هنوز ممنوع بود چه برسه به ماهواره، ما شمال با آنتن معمولی کانال شورویو می گرفتیم (یادمه اولین فیلم پُرنومو اونجا دیدم هرچند سر در نیاوردم)؛ که بعد از فروپاشیش تبدیل شد به کانال کشور همسایه ترکمنستان. از همون اول تنها دو تا برنامه داشتن یا یه ساز مسخره می زدن به نام دوتار یا داشتن رئیس جمهورشونو به عناوین مختلف نشون می دادن انقد که حالت به هم می خورد... مردک انقد خودشیفته بود که دیوان اشعار کس شر خودشو به عنوان کتاب درسی تعیین کرده بود تا بچه ها اجبارا حفظش کنن. حالا تصور کنین تلویزیونشون چقدر خایه مالیشو می کرد. اسم خودشم گذاشته بود ترکمان باشی (رئیس ترکمنا) مادر جنده. خلاصه کاملا برام قابل درکه چقدر واسه یه آدم مثل من می تونه منفور باشه. این آدم مُرد و به خاطر خوشی عظیمی که به ملیونها آدم دست داد، منم لبریز از شادی شدم. به علاوه کاسترو مادر جنده هم خدارو شکرداره نفسای آخرشو می کشه. در این موردم تبش قلب مردمشونو می فهمم درست از نوع تپش قلبیه که وقتی به این فک می کنم که شب بخوابم صب اینا نباشن، بهم دست می ده. البته بر عکس تصوربعضیا به نظر من دوران اینجور حیوانات به سر نرسیده؛ چون می شه تولد جونورای مشابهی مثل چاوز و حتی محمود چی توز خودمونو هم دید.